کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناحوم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ناحوم
لغتنامه دهخدا
ناحوم . (اِخ ) ناحوم (به معنی تسلی ) او هفتمین انبیاء اصغر است . طور و طرز ناحوم نامعلوم است مگر اینکه او در القوش متوطن بوده و محتمل است که القوش قریه ای باشد که در محال جلیل واقع بوده . نبوتش حاکی یک مطلب و در سه باب مندرج است از آنجمله در خصوص انه...
-
جستوجو در متن
-
کفرناحوم
لغتنامه دهخدا
کفرناحوم . [ ک َ رِ ] (اِخ ) موطن مسیح و محل برخی از معجزات و خوارق عادت و مواعظ وی . (از قاموس کتاب مقدس ). روستای ناحوم . و رجوع به ناحوم شود.
-
القوش
لغتنامه دهخدا
القوش . [ ] (اِخ ) زادگاه ناحوم نبی بود. بنا بعقیده ٔ یهود قصبه ٔ القوش که قبر این پیغمبر در آنجاست در موصل ، و بقولی در «جلیل » واقع بود. (از قاموس کتاب مقدس ). رجوع به القوشی شود.
-
خورزین
لغتنامه دهخدا
خورزین . [ خُرْ ] (اِخ ) شهری است که مسیح نبوت تهدیدآمیز درباره ٔ آن و کفر ناحوم و بیت صیدا فرمود. روبینصن گمان دارد که خورزین در نزدیکی تل حوم بوده است و دیگران در نزد کرازه اش دانسته اند. (قاموس کتاب مقدس ).
-
القوشی
لغتنامه دهخدا
القوشی . [ ] (اِخ ) ناحوم القوشی ، بعقیده ٔ بعضی از مورخان نام پیغمبری قریب عهد ذی الکفل که به بنی اسرائیل مبعوث شد و بدین موسی دعوت کرد. (از تاریخ گزیده چ انگلستان ص 60). و رجوع به همین کتاب ص 61 و قاموس کتاب مقدس و ماده ٔ القوش شود.
-
لهابیم
لغتنامه دهخدا
لهابیم . [ ل ِ ب َ ] (اِخ ) (شعله ورشدگان ) (سفر پیدایش 10:13 و 1 تواریخ ایام 1:11). قبیله ای هستند که به اسم لوبیان (2 تواریخ ایام 12:3 و16:8 دانیال 11:43) یا لوبیم (کتاب ناحوم 3:9) یا لبیا معروفند. (اعمال رسولان 2:10). و در نوشته هائی که بر خرابه ه...
-
تاریخ
لغتنامه دهخدا
تاریخ . (ع مص ، اِ) تأریخ . توریخ . نوشتن کتاب را. (منتهی الارب ). وقت چیزی پدید کردن . و در اصطلاح ، تعیین کردن ْ مدتی را از ابتدای امر عظیم و قدیم مشهور تا ظهور امر ثانی که عقب او است تا که دریافته شود بزمانه ٔ آینده و دیگر مدت ظهور این امر ثانی ب...