کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناحس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ناحس
لغتنامه دهخدا
ناحس . [ ح ِ ] (ع ص ) سال قحط. (آنندراج ). عام ناحس ؛ سال قحط. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). مجدب . (المنجد). ج ، نواحس .
-
واژههای همآوا
-
ناحص
لغتنامه دهخدا
ناحص . [ ح ِ ] (ع ص ) خر ماده ٔ وحشی نازاینده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ماده خر وحشی نازاینده . (ناظم الاطباء). || آواز کردن زاغ . (شمس اللغات ). || زن لاغر شده از غایت پیری . (شمس اللغات ).
-
جستوجو در متن
-
نحیس
لغتنامه دهخدا
نحیس . [ ن َ ] (ع ص ) ناحس . نحس . (اقرب الموارد). بانحوست . (اقرب الموارد). || عام ُ نحیس ؛ سال قحط. (ناظم الاطباء). مجدب . (اقرب الموارد). رجوع به ناحس و نحس شود.