کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناجخ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ناجخ
لغتنامه دهخدا
ناجخ . [ ج َ ] (اِ) سنانی باشد که سر او را ده سوراخ بود مانند زوبین . (فرهنگ اوبهی ). ضبط دیگری است از ناچخ . رجوع به ناچخ شود.
-
ناجخ
لغتنامه دهخدا
ناجخ . [ ج ِ ] (ع ص ) سرفنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ساعل . (المنجد) (اقرب الموارد). آن که سرفه میکند. (ناظم الاطباء). || دریای پرشور. (منتهی الارب ) (آنندراج ). البحرالمصوت . (اقرب الموارد). دریای با بانگ و شور. (ناظم الاطباء). |...
-
جستوجو در متن
-
ناجخة
لغتنامه دهخدا
ناجخة. [ ج ِ خ َ ] (ع ص ) تأنیث ناجخ . || (اِ) ناجخةالماء؛ صوته . (اقرب الموارد). آوای آب .
-
جرخ
لغتنامه دهخدا
جرخ . [ ج َ ] (ع اِ) ناجخ الاجراخ . (مهذب الاسماء). ناجخ . به معنی سرفنده و معانی دیگر آمده است . || از آلات جنگ که با آن تیر و سنگ پرتاب کنند. (از قطر المحیط). آلتی فولادین که با آن تیر یا نفت پرتاب میکردند. معرب چرخ . (از دزی ). || چرخ (ارابه و مان...
-
توأمان
لغتنامه دهخدا
توأمان . [ ت َ ءَ ] (ع اِ) مثنای توأم . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). تثنیه ٔ توأم ، یعنی دو تا همزاد و حملی که به فارسی جنابه گویند. (ناظم الاطباء). آن هر دو بچه که از یک حمل زن زائیده شود و این تثنیه ٔ توأم است . (غیاث اللغات ) (آنندراج ...
-
ناچخ
لغتنامه دهخدا
ناچخ . [ چ َ ] (اِ)تبرزین . || سنان و نیزه ٔ دوشاخه . پیکان دوشاخه . || نیزه . نیزه ٔ کوچک . صاحب برهان قاطع آرد: تبرزین را گویند و آن نوعی از تبر است که سپاهیان بر پهلوی زین اسب بندند و بعضی گویند سنانی است که سر آن دو شاخ باشد و نیزه ٔ کوچک را نیز ...
-
دریا
لغتنامه دهخدا
دریا. [ دَرْ ] (اِ) معروف است و به عربی بحر خوانند. (برهان ) (از آنندراج ). آب بسیار که محوطه ٔ وسیعی را فراگیرد و به اقیانوس راه دارد مجموع آبهای نمکی که جزء اعظم کره ٔ زمین را می پوشاند و هر وسعت بسیار از آبهای نمکی را دریا توان گفت و نوعاً دریا تق...