کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نابوقت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نابوقت
لغتنامه دهخدا
نابوقت . [ ب ِ وَ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) نه بوقت . نه بهنگام . نابهنگام . بی موقع. بی مناسبت . نامناسب . || بیجا. نه بجای خود. بیمورد. نابجا.
-
جستوجو در متن
-
نابگاه
لغتنامه دهخدا
نابگاه . [ ب ِ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) بی وقت . خارج از وقت . نه بوقت خویش . نه به زمان خویش . نابوقت . مقابل بوقت . || نابجای . نابموقع. نه بجای خویش .
-
بیگاه
لغتنامه دهخدا
بیگاه . (ص مرکب ، ق مرکب ،اِ مرکب ) شام . در برابر صبح . (از برهان ). وقت شام . (آنندراج ). شام . مقابل صبح . (ناظم الاطباء). نزدیک شب هنگام . تنگاتنگ غروب . آفتاب زرد : عبدالمطلب را سوی ابرهه آورد و چون به لشکرگاه رسید روز بیگاه بود خبر به ابرهه برد...