کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نابهره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نابهره
لغتنامه دهخدا
نابهره . [ ب َ رَ / رِ ](ص مرکب ) نبهره . زر قلب ناسره . (برهان ) (انجمن آرا) (جهانگیری ) (فرهنگ نظام ). ناسره و نبهره . کاسد. نارایج . (شعوری ). نبهرج معرب آن است . (انجمن آرا) (آنندراج ). زر ناپاک . ناروا. || بزرگ . عظیم . (برهان ) (شعوری ) (غیاث ا...
-
واژههای مشابه
-
نابهره مند
لغتنامه دهخدا
نابهره مند. [ ب َ رَ / رِ م َ ] (ص مرکب ) بی بهره . بی نصیب . محروم . نابهرمند.
-
جستوجو در متن
-
نابهرمند
لغتنامه دهخدا
نابهرمند. [ ب َ م َ ] (ص مرکب ) بی بهره . بی نصیب . محروم . که بهره مند نیست . که برخوردار نیست : نظامی که در گنجه شد شهربندمبادا از اسلام نابهرمند. نظامی .رجوع به نابهره مند شود.
-
شهربند شدن
لغتنامه دهخدا
شهربند شدن . [ ش َ ب َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) || محاصره . (یادداشت مؤلف ). محاصره شدن . در حصار شدن . محصور شدن : من که در این دایره ٔ دهربندچون گره نقطه شدم شهربند. نظامی .کشیده در آن شهر کوهی بلندشده مردم شهر ازو شهربند. نظامی .مجموع میوه ها و... [ د...
-
نبهره
لغتنامه دهخدا
نبهره . [ ن َ ب َ رَ / رِ ] (ص ) سیم قلب راگویند خصوصاً. (برهان قاطع). پول بد و قلب و ناسره .(ناظم الاطباء). قلب . ناسره . (انجمن آرا) (جهانگیری ).زر قلب که لفظ دیگرش ناسره است . (فرهنگ نظام ). زیف .قلب . ناسره . بهرج . مغشوش . ماخ . باردار : چنان به...
-
نصیب
لغتنامه دهخدا
نصیب . [ ن َ ] (ع اِ) بهر. (زمخشری ). حظ. (اقرب الموارد) (المنجد). بهره . (منتهی الارب ) (دهار) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 99) (زمخشری ) (ناظم الاطباء). حصه . قسمت . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). حصه ٔ معین و بهره ازهر چیزی . (از متن اللغة). وایه . (ناظم ...
-
چون
لغتنامه دهخدا
چون . (حرف اضافه ) در پهلوی چیگون مرکب ازچی (چه ) و گون و گونه که بمعنی قسم و رنگ است و مخفف آن چو میباشد. (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). برای تشبیه آید و بمعنی مانند است . (از غیاث اللغات ). مثل و مانند. (آنندراج ) (انجمن آرا) (فرهنگ نظام ) (ناظم الاطب...