کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ناب
لغتنامه دهخدا
ناب . (اِخ ) (نهر...) نام جوئی به بغداد. نهر ناب جوئی است نزدیک اوانی در بغداد. (منتهی الارب ). نهر ناب فی نواحی دجیل قرب اوانی مقصوراً به بغداد. (تاج العروس ).
-
ناب
لغتنامه دهخدا
ناب . (اِخ ) لقبی است که علماء علم الرجال به حمادبن عثمان از اصحاب اجماع داده اند. (ریحانة الادب ).
-
ناب
لغتنامه دهخدا
ناب . (اِخ ) نام پدر لیلی که لیلی مادر عتبان بن مالک است . (منتهی الارب ). ناب بن حنیف پدر لیلی است و لیلی مادر عتبان بن مالک است وعتبان بن مالک از صحابه ٔ مشهور است . (تاج العروس ).
-
ناب
لغتنامه دهخدا
ناب . (ص ) خالص . (جهانگیری ) (نظام ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (معیار جمالی ). بی غش . (اسدی ). بی آمیزش . (اوبهی ). مُضاض . (منتهی الارب ). بی بار. غیرمخلوط. ناممزوج . بی آمیغ. ناآلوده : بیار آن می که پنداری روان یاقوت نابستی و یا چون برکشیده تیغ پیش ...
-
ناب
لغتنامه دهخدا
ناب . (ع اِ)اشتر پیر. (مهذب الاسماء). شتر ماده ٔ پیر. (دهار) شتر ماده ٔ کلانسال . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شتر پیر از کار افتاده . (برهان قاطع). الناقةالمسنة و تصغیرهانُیَیْب . قیل سمیت بذلک لطول نابها فهو کالصفة فلذلک لم تلحقه الهاء، لان الهاء لات...
-
ناب
لغتنامه دهخدا
ناب .(ع اِ) دندان نشتر. (منتهی الارب ). چهار دندان نیش سبع و بهایم و چهار دندان بزرگ حیوانات باشد. (برهان قاطع). دندان نیشتر. (مهذب الاسماء). السن الذّی خلف الرباعیة، مؤنث . ج ، اَنیُب ، انیاب ، نُیوب ، اناییب . یقال فی المجاز: «عضته ُ انیاب ُ الدهر...
-
واژههای مشابه
-
کهنه ناب
لغتنامه دهخدا
کهنه ناب . [ ک ُ ن ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان طیبی گرمسیری است که در بخش کهکیلویه ٔ شهرستان بهبهان واقع است و 100 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
کرده ناب
لغتنامه دهخدا
کرده ناب . [ ک ُ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان زنجان . کوهستانی و سردسیر است و 278 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
کرده ناب
لغتنامه دهخدا
کرده ناب . [ ک ُ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سلطانیه ٔ بخش مرکزی شهرستان زنجان . کوهستانی و سردسیر است و 326 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی یاران ج 2).
-
گرم ناب
لغتنامه دهخدا
گرم ناب . [ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان لیشه پاره بخش کلیبر شهرستان اهر، واقع در 17هزاروپانصدگزی باختر کلیبر و 18هزارگزی شوسه ٔ اهر به کلیبر. هوای آن معتدل ، دارای 9 تن سکنه است . آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و راه...
-
عقیق ناب
لغتنامه دهخدا
عقیق ناب . [ ع َ ق ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از لب معشوق . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). || کنایه از شراب انگوری . (برهان ) (آنندراج ). کنایه از شراب سرخ . (انجمن آرا). || کنایه از اشک خونین عاشق . (برهان ) (از آنندراج ).
-
جزع ناب
لغتنامه دهخدا
جزع ناب . [ ج َ ع ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مهره ٔ یمانی خالص . مهره ٔ بدون غش : در آن ماهیان کرده از جزع ناب نماینده تر زآنکه ماهی در آب .نظامی .
-
سیم ناب
لغتنامه دهخدا
سیم ناب . [ م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سیم حلال . (آنندراج ). سیم خالص . رجوع به سیم شود.
-
سیه ناب
لغتنامه دهخدا
سیه ناب . [ ی َه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اوچان بخش بستان آباد شهرستان تبریز. دارای 1920 تن سکنه . آب آن از اوچان چای . محصول آنجا غلات ، یونجه و شغل اهالی گله داری است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).