کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناامیدی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ناامیدی
لغتنامه دهخدا
ناامیدی . [ اُ ] (حامص مرکب ) یأس و بیچارگی و درماندگی . (ناظم الاطباء). خلاف امیدواری . ناامیدوار بودن . نومیدی . نمیدی . یأس . حرمان . قنوط. خیبت : چو در موی سیاه آمد سپیدی پدید آمد نشان ناامیدی . نظامی .چو گیرد ناامیدی مرد را گوش کند راه رهائی ر...
-
واژههای مشابه
-
ناامیدی نمودن
لغتنامه دهخدا
ناامیدی نمودن . [ اُ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) ناامیدی نشان دادن . اظهار ناامیدی کردن . اظهار یأس : در خلوت که با کسی سخن میراند ناامیدی مینمود. (تاریخ بیهقی ص 230).
-
جستوجو در متن
-
اتآس
لغتنامه دهخدا
اتآس . [ اِت ْ ت ِ ] (ع مص ) نومید شدن . ناامیدی . نمیدی . نومیدی .
-
تلخکامی
لغتنامه دهخدا
تلخکامی . [ ت َ ] (حامص مرکب ) نامرادی و ناامیدی و حرمان . || تلخ مزگی . (ناظم الاطباء).
-
مأیوسی
لغتنامه دهخدا
مأیوسی . [ م َءْ ] (حامص ) ناامیدی و عدم امیدواری . (ناظم الاطباء). و رجوع به مأیوس شود.
-
استیآس
لغتنامه دهخدا
استیآس . [ اِ تی ] (ع مص ) نومید شدن . (تاج المصادر بیهقی ).نومید گردیدن . ناامید شدن . ناامیدی . نمیدی . یأس .
-
دلسردی
لغتنامه دهخدا
دلسردی . [ دِ س َ ] (حامص مرکب ) حالت دل سرد. دل سرد بودن . یأس . نومیدی . ناامیدی . آریغ. || بی شوقی . بی رغبتی . افسردگی . رجوع به دلسرد شود.
-
محرومیت
لغتنامه دهخدا
محرومیت . [ م َ می ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) محروم بودن . محرومی . بی بهرگی . حرمان . || ناامیدی . نامرادی . || امتناع . ممانعت . || احتیاج . || زیان . || نقصان . (ناظم الاطباء).
-
یأس
لغتنامه دهخدا
یأس . [ ی َءْس ْ ] (ع اِمص ) نومیدی . خلاف رجا. (منتهی الارب ) (دهار) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).ناامیدی . بی امیدی . نمیدی . قنوط. حرمان : یاسمین خندان و خوش زان است کز من غافل است یأس من گر دیده بودی یاسمین بگریستی . خاقانی .طالبان او لباس یاس در ...
-
قنوط
لغتنامه دهخدا
قنوط. [ ق ُ ] (ع مص ) مأیوس و ناامید شدن . (از اقرب الموارد). نومید شدن . (منتهی الارب ) (ترجمان عادل ترتیب جرجانی ). قَنَط.قَناطة. (اقرب الموارد). || (اِمص ) ناامیدی . نومیدی . نمیدی . حرمان . یأس . (یادداشت مؤلف ).
-
نامیدی
لغتنامه دهخدا
نامیدی . (حامص مرکب ) ناامیدی . نومیدی . یأس . ناامیدواری : چندین آژنگ نامیدی را در پیشانی مه آرید، آن چوب خشک اگر آژنگ نامیدی ها پرده بر پرده بر پوست او افتاده است ، اما چون فصل بهار می آید تازگیش میدهیم . (کتاب المعارف ).
-
دانه فشاندن
لغتنامه دهخدا
دانه فشاندن . [ ن َ / ن ِ ف ِ دَ ] (مص مرکب ) پاشیدن دانه . پراکندن دانه . افشاندن دانه . ریختن دانه : هر که دانه نفشاند بزمستان در خاک ناامیدی بود از دخل بتابستانش .سعدی .
-
نمیدی
لغتنامه دهخدا
نمیدی . [ ن ُ ] (حامص مرکب ) مخفف نومیدی و ناامیدی است . (برهان قاطع) (آنندراج ). ناامیدی . حرمان . یأس . قنوط. (یادداشت مؤلف ). رجوع به نومیدی شود : ز تنْشان ببرّد نمیدی روان بگیرد بدانم خدای جهان . فردوسی .روی امیدت به زیر گرد نمیدی است گَرْت گما...