کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نائب آملی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نائب آملی
لغتنامه دهخدا
نائب آملی . [ ءِ ب ِ م ُ ] (اِخ ) (الَ ...) رجوع به ابومحمد النائب الاملی شود.
-
واژههای مشابه
-
نائب امام
لغتنامه دهخدا
نائب امام . [ ءِ ب ِ اِ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) مجتهد جامع الشرایط. رجوع به نایب شود.
-
نائب برید
لغتنامه دهخدا
نائب برید. [ ءِ ب ِ ب َ / ءِ ب َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به نایب شود.
-
نائب تنگری
لغتنامه دهخدا
نائب تنگری . [ ءِ ب ِ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) یعنی قائم مقام خدا، چه نائب در عربی قائم مقام باشد و تنگری در ترکی خدا را گویند. و آن کنایه است از خلیفه و پادشاه . (برهان قاطع). تنگری بفتح تا وسکون نون و کاف فارسی ، ترکی قدیم : خدا : ترک توئی ز ه...
-
نائب سفارت
لغتنامه دهخدا
نائب سفارت . [ ءِ ب ِ س ِ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) دبیر. کارمند سفارتخانه که مانند وزیر مختار وسفیرکبیر دارای مصونیت سیاسی است و در غیاب آنها میتواند کاردار (شارژدافر) بشود. (فرهنگستان ایران ).
-
نائب مناب
لغتنامه دهخدا
نائب مناب . [ ءِ م َ ] (ص مرکب ) جانشین . خلیفه . قائم مقام . (ناظم الاطباء) : و ما ضامن و صاحب عهد شدیم ازجانب امیرالمؤمنین و عامل او فلان بن فلان و آن کسی که قایم مقام و نائب مناب او باشد. (تاریخ قم ص 152).بود سنان تو نائب مناب صد فتنه شود حسام تو...
-
نائب السلطنه
لغتنامه دهخدا
نائب السلطنه . [ ءِ بُس ْ س َ طَ ن َ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) رئیس حکومت در صغر یا غیبت یا بیماری شاه . و نیز رجوع به نایب السلطنه شود.
-
نائب الصدارة
لغتنامه دهخدا
نائب الصدارة. [ ءِ بُص ْ ص َ رَ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) رجوع به نایب الصداره شود.
-
نائب الصدر
لغتنامه دهخدا
نائب الصدر. [ ءِ بُص ْ ص َ ] (اِخ ) حاجی محمد معصوم علیشاه شیرازی نایب الصدر و حاج زین العابدین رحمت علیشاه . رجوع به نایب الصدر شود.
-
نائب الصدر
لغتنامه دهخدا
نائب الصدر. [ ءِ بُص ْص َ ] (اِخ ) صدرالدین تبریزی محمدبن محمدرضا مشهور به نائب الصدر تبریز، مؤلف «فرهنگ عباسی » است . در کتاب دانشمندان آذربایجان آمده است : نائب الصدر خلف محمدرضا المدعو به صدرالدین تبریزی بوده کتاب لغتی در تاریخ 1225 هَ . ق . برای...
-
جستوجو در متن
-
چکیده
لغتنامه دهخدا
چکیده . [ چ َ / چ ِ دَ ] (ن مف )هر نوع مایع به قطرات فروریخته شده . آب یا خون یا هرمایع دیگر که قطره قطره از جایی یا برجایی ریخته و افتاده باشد. رجوع به چکیدن شود. || مقطر وتقطیر شده و بیرون تراویده . (ناظم الاطباء). هر چیز که شیره و عصاره ٔ آن بوسیل...