کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناآماده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ناآماده
لغتنامه دهخدا
ناآماده . [ دَ / دِ ] (ص مرکب ) مقابل آماده . نامهیا. که حاضر و آماده نیست . ناساخته . نیاراسته . نابسیجیده . فراهم ناشده . نامستعد. رجوع به آماده شود.
-
جستوجو در متن
-
نامستعد
لغتنامه دهخدا
نامستعد. [ م ُ ت َ ع ِ ] (ص مرکب ) بی استعداد. احمق . نادان . (ناظم الاطباء) : استعداد بی تربیت دریغ است و تربیت نامستعد ضایع. (گلستان ). || ناآماده . غیرمهیا. نابسیجیده . که آماده و مستعد نیست .
-
نابسغده
لغتنامه دهخدا
نابسغده . [ ب ِ س َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) نابساخته . نابسیجیده . ناآماده . ناساخته . نامرتب . مشوش . آشفته : نشاید درون نابسغده شدن نباید که نتوانش باز آمدن .ابوشکور.
-
بی ساز
لغتنامه دهخدا
بی ساز. (ص مرکب ) (از: بی + ساز) مقابل ساخته .بی برگ . مرد بی ساز و برگ . (یادداشت مؤلف ). مرد بی ساز و سلاح . عُطُل . (منتهی الارب ). رجوع به ساز شود.- بی ساز و سامان ؛ ناآماده و غیرمستعد و نامهیا. (ناظم الاطباء).- || بی فایده . (ناظم الاطباء).
-
ناساخته
لغتنامه دهخدا
ناساخته . [ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) نابسیجیده . بی تهیه . بی ساز و برگ . ناآماده : ولیکن بدینگونه ناساخته گر آیم دمان گردن افراخته . فردوسی .ناساخته رحلت باید کرد. (کلیله و دمنه ). پیوسته چنان نشین که گویی دشمن بر در است تا اگر ناگه از در درآید ناسا...