کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
می سرشت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
می سرشت
لغتنامه دهخدا
می سرشت . [ م َ / م ِ س ِ رِ ] (ص مرکب ) می گون . می گونه . که طبیعت می داشته باشد. که به سرشت و طینت شراب باشد. که چون می سرخگون و مستی فزا باشد. سرشته با می . || مجازاً گلگون . سرخ : دو برگ گلش سوسن می سرشت دو شمشاد عنبرفروش بهشت .اسدی (گرشاسب نامه...
-
واژههای مشابه
-
جام می
لغتنامه دهخدا
جام می . [ م ِ م َ / م ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پیاله ٔ شراب . قدح می . ظرف شراب : حافظ مرید جام می است ای صبا برووز بنده بندگی برسان شیخ جام را .حافظ.
-
می برداشتن
لغتنامه دهخدا
می برداشتن . [ م َ / م ِ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) به معنی می خوردن . (از آنندراج ). شراب خوردن . باده نوشیدن : شب اورمزد آمد و ماه دی ز گفتن برآسا و بردار می .فردوسی .
-
می برنا
لغتنامه دهخدا
می برنا. [ م َ / م ِ ب ُ ] (اِ مرکب ) شراب نورسیده ، مقابل می کهنه . (آنندراج ).
-
می خوردن
لغتنامه دهخدا
می خوردن . [م َ / م ِ ی ْ خُوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) شراب خوردن . باده خوردن . شراب نوشیدن . می نوشیدن : می خورم تا چو نار بشکافم می خورم تا چوخی بر آماسم . ابوشکور بلخی .پنج شش می بخورد پر گل گشت روی آن ماه نیکوان یکسر. فرخی .روز دیگر همه کس می خ...
-
می زدن
لغتنامه دهخدا
می زدن . [ م َ / م ِ زَ دَ ] (مص مرکب )شراب خوردن . می خواری کردن . باده خوردن : با عشق محرمیم چه خیزد ز دست عقل خود کیست شحنه چون می با پادشا زنیم . قاآنی .ما خیمه به صحرای میامی زده ایم با چنگ و رباب می پیاپی زده ایم .(منسوب به ملک الشعراء بهار).
-
می کشیدن
لغتنامه دهخدا
می کشیدن . [ م َ / م ِ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) می خوردن . می نوشیدن . شراب خوردن . باده نوشیدن : کشیدند می تا جهان تیره گشت سر میگساران ز می خیره گشت . فردوسی .دارم ز خمار چشم میگون بی آنکه می طرب کشیدم . خاقانی .و رجوع به می کش و می خوردن شود.
-
می گرفتن
لغتنامه دهخدا
می گرفتن . [ م َ / م ِ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) باده خوردن . شراب نوشیدن . می زدن : روزی بس خرم است می گیر از بامدادهیچ بهانه نماند ایزد کام تو داد. منوچهری .نه نه می نگیرم که میگون سرشکم که خود زین می کم بها می گریزم .خاقانی .
-
می گساردن
لغتنامه دهخدا
می گساردن . [ م َ / م ِ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) می گساریدن . می خوردن . شراب نوشیدن . باده خوردن . باده پیمودن . به شرابخواری پرداختن . (از یادداشت مؤلف ) : شما می گسارید و مستان شویدمجنبید تا می پرستان شوید. فردوسی .ما در این مجلس آراسته چندانکه توان م...
-
می گساریدن
لغتنامه دهخدا
می گساریدن . [ م َ / م ِ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) می گساردن . باده گساری کردن . شراب خوردن . می خوردن . باده خوردن : خور به شادی روزگار نوبهارمی گسار اندر تکوک شاهوار. رودکی .|| ساقیگری کردن . شراب به دور درآوردن در مجلس تا مجلسیان بنوشند. و رجوع به می گس...
-
می آباد
لغتنامه دهخدا
می آباد. [ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سامن شهرستان ملایر، واقع در 7هزارگزی جنوب شهر ملایر با 910 تن سکنه . آب آن از قنات و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).
-
می آشام
لغتنامه دهخدا
می آشام . [ م َ / م ِ ] (نف مرکب ) میخواره . می گسار. شرابخوار. که باده خورد : می آشام غمت پیمانه و ساغرنمی داردبجز تبخانه بر لب ساغر دیگر نمی دارد. ابوطالب کلیم .و رجوع به می خواره شود.
-
می آلود
لغتنامه دهخدا
می آلود. [ م َ / م ِ ] (ن مف مرکب ) می آلوده . آلوده به شراب : عیبم بپوش زنهار ای خرقه ٔ می آلودکان پاک پاکدامن بهر زیارت آمد. حافظ.حافظ به خود نپوشید این خرقه ٔ می آلودای شیخ پاکدامن معذور دار ما را. حافظ.|| مخمور. (ناظم الاطباء).
-
می آلوده
لغتنامه دهخدا
می آلوده . [ م َ / م ِ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) آلوده به می . که به شراب آلوده باشد. آنچه به باده آلوده باشد : می آلوده دستار و پیراهنش گروهی سگان حلقه پیرامنش . سعدی (بوستان ). || کنایه است از شرابخوار و مخمور. می زده . مست : می آلوده ای راه مسجد گرفت...