کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
میوهریزی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ریزی
لغتنامه دهخدا
ریزی . (حامص ) حاصل مصدر از ماده ٔ مضارع ریختن (ریز).همیشه به صورت ترکیب استعمال شود، مانند: پی ریزی ، توپ ریزی ، خاک ریزی ، ساچمه ریزی ، طرح ریزی ، مجسمه ریزی و غیره . رجوع به هریک از ترکیبات بالا در جای خود شود.- پی ریزی ؛ پی افکنی . (فرهنگ فارسی ...
-
ریزی
لغتنامه دهخدا
ریزی . (حامص ) خردی و کوچکی . مقابل درشتی . (یادداشت مؤلف ). || رحمت و شفقت . (ناظم الاطباء). ریزش . بخشش و عطا. (از آنندراج ). || (ص ) سرشار. (ناظم الاطباء). در متن های دیگر دیده نشد.
-
میوه
لغتنامه دهخدا
میوه . [ می وَ / وِ ] (اِ) بار و ثمر و هر محصولی از نباتات که از عقب گل و شکوفه برآمده و حاوی تخم می باشد. (ناظم الاطباء). ثمرة. ثَمار. بار. بر. حاصل . قطف . با دادن و خوردن و چیدن صرف شود. (یادداشت مؤلف ). به کسر و فتح اول هر دو آمده . (غیاث ). صاح...
-
کرشمه ریزی
لغتنامه دهخدا
کرشمه ریزی . [ ک ِ رِ م َ / م ِ ] (حامص مرکب ) عمل کرشمه ریز. کرشمه بازی . (فرهنگ فارسی معین ) : کرشمه ریزیت از حد گذشت بر دلهاکرشمه زار ترا من چه چاره خواهم کرد. محمد عرفی (از آنندراج ).رجوع به کرشمه بازی شود.
-
نشاسته ریزی
لغتنامه دهخدا
نشاسته ریزی . [ ن ِ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) عمل نشاسته ریز. || (اِ مرکب ) ابزار و آلات گرفتن نشاسته از گندم . || جائی که در آن نشاسته گیرند.
-
تخم ریزی
لغتنامه دهخدا
تخم ریزی . [ ت ُ ] (حامص مرکب ) عمل تخم فراوان آوردن ، مانند تخم ریزی ماهیان در وقت معین از سال یا تخم ریزی حشرات چون مگس و امثال آن .
-
درم ریزی
لغتنامه دهخدا
درم ریزی . [ دِ رَم ْ ] (حامص مرکب ) ریختن درم . || منعکس ساختن پرتو. پرتو افکنی : ماه ایشان در آن درم ریزی خواجه را کرد ماهی انگیزی .نظامی .
-
زرداب ریزی
لغتنامه دهخدا
زرداب ریزی . [ زَ ] (حامص مرکب ) خون ریزی . (فرهنگ فارسی معین ).کنایه از خون ریختن باشد. (برهان ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ). || بدخویی . تندخویی . (فرهنگ فارسی معین ). کنایه از غصه کردن و بدخویی نمودن و دل خالی کردن از قهر و غضب هم هست . (برهان )....
-
ساچمه ریزی
لغتنامه دهخدا
ساچمه ریزی . [ م َ / م ِ ] (حامص مرکب ) کار ساچمه ریز. رجوع به ساچمه شود.
-
شالوده ریزی
لغتنامه دهخدا
شالوده ریزی . [ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) عمل شالوده ریز. طرح ریزی پی و اساس بنایا امری را پی افکندن . شالوده ریختن . بنیاد نهادن .
-
سیل ریزی
لغتنامه دهخدا
سیل ریزی . [ س َ / س ِ ] (حامص مرکب ) عمل سیل آوردن : کوه عظمت بسیل ریزی دریای کرم بموج خیزی .ابوالفضل فیاضی (از آنندراج ).
-
صاچمه ریزی
لغتنامه دهخدا
صاچمه ریزی . [ م َ / م ِ ] (حامص مرکب ) ساچمه ریزی . عمل صاچمه ریز.
-
طرح ریزی
لغتنامه دهخدا
طرح ریزی . [طَ ] (حامص مرکب ) پی ریزی . رجوع به طرح ریختن شود.
-
بتن ریزی
لغتنامه دهخدا
بتن ریزی . [ ب ِ ت ُ ] (حامص مرکب ) ترکیب سیمان و آب وریگ و ماسه برای ساختمان کردن . ساختن بتن . || قرار دادن و ریختن بتن در پایه و بنلاد بنایی .
-
پی ریزی
لغتنامه دهخدا
پی ریزی . [ پ َ / پ ِ ] (حامص مرکب ) عمل پی ریز. بنیان گذاری . پی افکنی . اساس افکنی .