کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
میمونی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
میمونی
لغتنامه دهخدا
میمونی . [ م َ مو ] (اِخ ) ابراهیم بن محمدبن عیسی ، مکنی به ابواسحاق و ملقب به برهان الدین المیمونی . عارف به تفسیر و علم حدیث . (991 هَ . ق . - سال 1079 هَ . ق .). از اهل مصر بود و دارای تصانیف بسیار در حواشی و شروح است . از اوست : «حاشیه » بر تفسیر...
-
میمونی
لغتنامه دهخدا
میمونی . [ م َ مو / م ِ مو ] (ص نسبی ) منسوب به میمون . رجوع به میمون شود.
-
واژههای مشابه
-
علی میمونی
لغتنامه دهخدا
علی میمونی . [ ع َ ی ِ م َ مو ] (اِخ )ابن عبداﷲبن عمران قرشی مخزومی شیعی میمونی . مکنی به ابوالحسن . فقیه و اصولی قرن چهارم هَ . ق . بود و در سال 400 هَ . ق . درگذشت . او راست : 1- الرد علی أهل القیاس . 2- کتاب الحج . (از معجم المؤلفین از کتاب الرج...
-
جستوجو در متن
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن عمران قرشی مخزومی شیعی میمونی . مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی میمونی شود.
-
علی قرشی
لغتنامه دهخدا
علی قرشی . [ ع َ ی ِ ق ُ رَ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن عمران قرشی مخزومی شیعی میمونی . مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی میمونی شود.
-
علی شیعی
لغتنامه دهخدا
علی شیعی . [ ع َ ی ِ شی ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن عمران قرشی مخزومی شیعی میمونی ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی میمونی شود.
-
علی مخزومی
لغتنامه دهخدا
علی مخزومی . [ ع َ ی ِ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن عمران قرشی مخزومی شیعی میمونی . مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی میمونی شود.
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی . مکنی به ابوبکر میمونی برزندی . رجوع به احمد بن علی المیمونی ... شود.
-
بالیمن و السعادة
لغتنامه دهخدا
بالیمن و السعادة.[ بِل ْ ی ُ ن ِ وَس ْ س َ دَ ] (ع ق مرکب ) (از: ب + ال + یمن + و + ال + سعادة) به میمونی و فرخی . به فرخندگی و نیکبختی . و رجوع به یمن و رجوع به سعادت شود.
-
فرخندگی
لغتنامه دهخدا
فرخندگی . [ ف َ خ ُ دَ / دِ ] (حامص ) یمن . میمنت . فرخی . مبارکی . خجستگی . (یادداشت به خط مؤلف ). خجستگی و میمونی . (آنندراج ) : بزرگی و شاهی و فرخندگی توانایی و فر و زیبندگی . دقیقی .به فرخندگی شاه فیروزبخت یکی روز برشد به فیروزه تخت .نظامی .
-
سائی میری
لغتنامه دهخدا
سائی میری . (اِ) میمونی است که در مناطق استوائی آمریکا سه نوع از آن دیده میشود این حیوان با انیاب تیز برجسته ودر عین حال خمیده و با ثنایای برگشته و دم بسیار بلند استوانه ای پیچان مشخص میشود. رنگ آن معمولاً زرد نارنجی است . نوع معمولی سائی میری در سرا...
-
میمون باز
لغتنامه دهخدا
میمون باز. [ م َ موم ْ /م ِ موم ْ ] (نف مرکب ) آن که معاش او از بازی میمون باشد. (آنندراج ). بازی کننده با میمون و به بازی دارنده او را. کسی که میمونی را تربیت کند و او را ببازیهای مختلف وادارد و بدین وسیله ارتزاق نماید. قَرّاد. || مجازاً به معنی محی...
-
خالد
لغتنامه دهخدا
خالد. [ ل ِ ] (اِخ )ابن مستنیر. وی از میمون از ابن عمر روایت میکند. میمونی که از او روایت میکند و در کتاب ابن ابی حاتم آمده است میمون بن ابی عبداﷲ است نه میمون بن مهران که نامش همواره در وقت اطلاق نام میمون به ذهن خطور میکند. (از لسان المیزان ج 2 ص 3...