کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
میسرت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
میسرت
لغتنامه دهخدا
میسرت . [ م َ س َ رَ ] (ع اِ) رجوع به میسرة و میسره شود.
-
واژههای همآوا
-
میثرة
لغتنامه دهخدا
میثرة. [ ث َ رَ ] (ع اِ) جامه ای که به روی جامه ها پوشند. (منتهی الارب ، ماده ٔ وث ر) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || بالشچه مانندی که پیش زین نهند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آنچه بر روی زین افکنند تا نشست سوار آسان بود. ج ، مواثر، میاث...
-
میسرة
لغتنامه دهخدا
میسرة. [ م َ س َ / س ِ / س ُ رَ ] (ع اِمص ) آسانی و سهولت . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). آسانی . (آنندراج ). || فراخی . (منتهی الارب ). فراخ دستی . (دهار). || توانگری . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). توانگری و ثر...
-
میسرة
لغتنامه دهخدا
میسرة. [ م َ س َ رَ ] (ع اِ) سوی دست چپ ، خلاف میمنة. (ناظم الاطباء). سوی چپ . (آنندراج ) (منتهی الارب ). دست چپ . (مهذب الاسماء) (دهار). خلاف میمنة. (از اقرب الموارد). سمت چپ . سوی دست چپ . یسر. میسره . مقابل میمنه . (یادداشت مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
غمازی کردن
لغتنامه دهخدا
غمازی کردن . [ غ َم ْ ما ک َ دَ ] (مص مرکب ) سعایت . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). سخن چینی کردن . غَمز. اِمغال . (منتهی الارب ). رجوع به غَمز و غَمّاز شود : حدیث عشق تو پیدا نکردمی بر خلق گر آب دیده نکردی به گریه غمازی . سعدی (بدایع).میسرت نشود عاشقی و ...
-
میمنت
لغتنامه دهخدا
میمنت . [ م َ م َ ن َ ] (ع اِمص ) میمنة. برکت . (ناظم الاطباء) (غیاث ) (فرهنگ نظام ).سعادت . (ناظم الاطباء) (غیاث ). نیک بختی . (فرهنگ نظام ) (ناظم الاطباء). بختیاری . (ناظم الاطباء). شگون نیک .(فرهنگ نظام ). مبارکی . فرخندگی . خجستگی . نعمت . خوش آغ...
-
خرج
لغتنامه دهخدا
خرج . [ خ ُ ] (ع اِ) باج . خراج . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (ازلسان العرب ). ج ، اَخراج ، اَخاریج ، اَخرِجة. || غَنج . (محمودبن عمر). || معرب خور. (یادداشت بخط مؤلف ). || خُرجین . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). خُرجینه . (ده...
-
مستوری
لغتنامه دهخدا
مستوری . [ م َ ] (حامص ) مستور بودن . پوشیده بودن . پنهان بودن . مخفی بودن .درپردگی . پوشیدگی . شرم . (ناظم الاطباء) : هر که با مستان نشیند ترک مستوری کندآبروی نیکنامان در خرابات آب جوست . سعدی .سعدیا مستی و مستوری بهم نایند راست شاهدان بازی فراخ و ص...
-
ترا
لغتنامه دهخدا
ترا. [ ت ُ ] (ضمیر + حرف اضافه ) (از «تَُ »، مخفف «تو» + «را») ترکیبی باشد از «تو» و «را» که در محاورات و کتابت «واو» را می اندازند. (برهان ).کلمه ٔ خطاب . (فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا). کلمه ٔ خطاب بمفعول ... بهر تقدیر مرکب است از لفظ تو و کلمه ٔ را، و...
-
میسر
لغتنامه دهخدا
میسر. [ م ُ ی َس ْ س َ ] (ع ص ) ممکن وهر چیز سهل و آسان کرده شده و هر چیز شدنی و ممکن الحصول و کردنی و قابل عمل و کار. (ناظم الاطباء). آسان کرده شده اسم مفعول از تیسیر مأخوذ از یسر به ضم که به معنی آسانی است و کسانی که به این معنی به فتح میم گویند غ...
-
ارزان
لغتنامه دهخدا
ارزان . [ اَ ] (نف / ص ) آنچه ارزنده باشد ببهای وقت . (رشیدی ). چیزی که به قیمتش می ارزد. ارزش دار. که ارزد. || کم بها. رخیص . مقابل گران . (مؤید الفضلاء). مقابل ِ غالی و ثمین : گر ارزان بدی مرغ ، با این سوارنبودی مرا تیره شب کارزار. فردوسی .گرچه ار...
-
هم
لغتنامه دهخدا
هم . [ هََ ] (حرف ربط، ق ) به معنی نیز که به عربی ایضاً گویند. (برهان ). لفظ فارسی است مرادف نیز. صاحب بهار عجم نوشته که فرق در لفظ «نیز» و لفظ «هم » این است که آوردن لفظ «هم » بر معطوف و معطوف علیه هر دو صحیح باشد، چنانکه گویند: هم نماز کردم و هم رو...
-
یا
لغتنامه دهخدا
یا. (حرف ربط) حرف ربط است . صاحب غیاث اللغات و آنندراج آرند: در فارسی از حروف عاطفه است و افاده ٔ معنی تردید کند و از شأن اوست که بر معطوف علیه و معطوف هر دو آید در این صورت مدخول یکی منفی و مدخول دیگری مثبت باشد مثلاًیا مردی یا نامردی . یا مرد باش ...