کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
میسرة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
میسرة
لغتنامه دهخدا
میسرة. [ م َ س َ / س ِ / س ُ رَ ] (ع اِمص ) آسانی و سهولت . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). آسانی . (آنندراج ). || فراخی . (منتهی الارب ). فراخ دستی . (دهار). || توانگری . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). توانگری و ثر...
-
میسرة
لغتنامه دهخدا
میسرة. [ م َ س َ رَ ] (ع اِ) سوی دست چپ ، خلاف میمنة. (ناظم الاطباء). سوی چپ . (آنندراج ) (منتهی الارب ). دست چپ . (مهذب الاسماء) (دهار). خلاف میمنة. (از اقرب الموارد). سمت چپ . سوی دست چپ . یسر. میسره . مقابل میمنه . (یادداشت مؤلف ).
-
واژههای مشابه
-
میسره
لغتنامه دهخدا
میسره .[ م َ س َ رَ ] (ع اِ) میسرة. سوی دست چپ . (ناظم الاطباء). طرف دست چپ . چپ . سوی چپ . سمت چپ . خلاف میمنه . (یادداشت مؤلف ). || جناح چپ لشکر. (ناظم الاطباء). چپ لشکر. (مهذب الاسماء). یکی از ارکان خمسه ٔ جیش در صف آرایی قدیم و چهار رکن دیگر عبا...
-
میسره دار
لغتنامه دهخدا
میسره دار. [ م َ س َ رَ / رِ ] (نف مرکب ) فرمانده ٔ چپ لشکر. میسره دارنده . دارنده ٔ میسره ٔسپاه . فرمانده ٔ جناح چپ جیش . (از یادداشت مؤلف ).
-
واژههای همآوا
-
میثرة
لغتنامه دهخدا
میثرة. [ ث َ رَ ] (ع اِ) جامه ای که به روی جامه ها پوشند. (منتهی الارب ، ماده ٔ وث ر) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || بالشچه مانندی که پیش زین نهند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آنچه بر روی زین افکنند تا نشست سوار آسان بود. ج ، مواثر، میاث...
-
میسرت
لغتنامه دهخدا
میسرت . [ م َ س َ رَ ] (ع اِ) رجوع به میسرة و میسره شود.
-
جستوجو در متن
-
میسرت
لغتنامه دهخدا
میسرت . [ م َ س َ رَ ] (ع اِ) رجوع به میسرة و میسره شود.
-
ابوحفص
لغتنامه دهخدا
ابوحفص . [ اَ ح َ ] (اِخ ) میسره . محدث است .
-
ابوزید
لغتنامه دهخدا
ابوزید. [ اَ زَ ] (اِخ ) عبدالملک بن میسره ٔ هلالی . محدّث است .
-
ابوعروه
لغتنامه دهخدا
ابوعروه . [ اَ ع ُ وَ ] (اِخ ) موسی بن میسرة الدیلی . از وی ابوادریس روایت کند.
-
ابوعمرو
لغتنامه دهخدا
ابوعمرو. [ اَ ع َم ْرْ ] (اِخ ) محمدبن میسره . از روات حدیث است .
-
ابوعمرو
لغتنامه دهخدا
ابوعمرو. [ اَ ع َم ْرْ ] (اِخ ) میسره . مولی المطلب . تابعی است .