کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
میز کمکی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
خون میز
لغتنامه دهخدا
خون میز. (اِ مرکب ) نام مرضی است که در گاو و گوسفند پدید آید. خون شاش . در نهاوند این مرض را «خون میز» و در اصفهان «شکاری » و در خراسان «سپرزی » و در کرج «خون شاش » می نامند. اسبل تو، زهره تو. (یادداشت مؤلف ).
-
خیز و میز
لغتنامه دهخدا
خیز و میز. [ زُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) ذوق و شوق و اختلاط و ارتباط. (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
اردشیر سوم
لغتنامه دهخدا
اردشیر سوم . [ اَ دَ / دِ رِ س ِوْ وُ ] (اِخ ) (هخامنشی ).نام و نسب : نام او اُخُس بود که تصور میکنند یونانی شده ٔ وهوک است ، وی پس از اینکه به تخت نشست ، خود را اردشیر نامید، اسم او را چنین نوشته اند: در کتیبه ٔ تخت جمشید، که از خود اوست ، ارت َ خْش...