کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
میز و صندلی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
چوبی
لغتنامه دهخدا
چوبی . (ص نسبی ) منسوب بچوب . (ناظم الاطباء). از چوب . ساخته شده از چوب ، همچون : خانه ٔ چوبی ، پای چوبی ، پل چوبی ، درچوبی ، دسته ٔ چوبی ، قاشق چوبی ، قفس چوبی ، نیمکت چوبی ، تخت چوبی ، میز چوبی ، صندلی چوبی ، صندلی دسته دار چوبی ، قفسه ٔ چوبی ، کفش...
-
آغوز
لغتنامه دهخدا
آغوز. (اِ) نام درختی است جنگلی که از چوب آن میز و صندلی و مانند آن سازند و در جنگلهای ایران بسیار است .
-
مبل فروش
لغتنامه دهخدا
مبل فروش . [ م ُ ف ُ ] (نف مرکب ) فروشنده ٔ مبل . مبل فروشنده . آن که میز و صندلی و مبل فروشد. و رجوع به مبل شود.
-
ملزومات
لغتنامه دهخدا
ملزومات . [ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ملزومة، تأنیث ملزوم . رجوع به ملزوم شود. || آنچه برای اداره یا وزارتخانه ای لازم است از میز و صندلی و قلم و مرکب و دوات و جز آن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).- اداره ٔ (دایره ٔ) ملزومات ؛ اداره ای که در آن به اسباب ...
-
لاک و الکلی
لغتنامه دهخدا
لاک و الکلی . [ ک ُ اَ ک ُ ] (ص نسبی مرکب ) آنچه از در و پنجره و میز و صندلی و دیگر ادوات چوبی که با مایع مرکب از الکل تقلیبی و لاک رنگ شود. || رنگ حاصل از اختلاط لاک و الکل پس از استعمال .
-
چوبینه
لغتنامه دهخدا
چوبینه . [ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ) از چوب . منسوب به چوب . هر چیز که از چوب سازند. مجموع آلات که از چوب کنند.- چوبینه آلات ؛ آنچه از چوب کنند، چون : میز و صندلی و غیره . (یادداشت مؤلف ). || نوعی از ظروف که در مازندران از چوب های مخصوص سازند. (از ترجمه...
-
چهارپایه
لغتنامه دهخدا
چهارپایه . [ چ َ / چ ِ ی َ / ی ِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) که دارای چهار پایه باشد. هر چیز که قوائم چهارگانه دارد. چون تخت یا میز و جز آن : این ز نصرت زده سه پایه ٔ بخت فلک آن را چهارپایه ٔ تخت . نظامی . || نوعی وسیله برای نشستن و آن معمولاً سطحی است از ...
-
کاخ گلستان
لغتنامه دهخدا
کاخ گلستان . [ خ ِ گ ُ ل ِ ] (اِخ ) (موزه ٔ...) از ابنیه ٔ دوره ٔ ناصری . چهل سال پیش ، در اواسط سلطنت ناصرالدین شاه قاجار اصلاً کوچکترین اثر ازعمارات مفصل و زیبائی که امروز به نام کاخ گلستان معروف است وجود نداشت . بجای بنای مجلل کاخ کنونی ، باغ بزرگ...
-
اطاق
لغتنامه دهخدا
اطاق . [ اُ ] (اِ) صاحب فرهنگ نظام در ذیل اتاغ آرد: یک حجره از حجرات خانه . مثال : در خانه ٔ من چندین اتاغ است . لفظ مذکور ترکی را با قاف (اتاق ) و با طا (اطاق ) هم می نویسند و در تحریر امروز ایران آخری (اطاق ) رایج است . در اصل زبان فارسی خانه را سر...
-
راش
لغتنامه دهخدا
راش . (اِ) توده و انبار غله ٔ پاک شده را گویند مرادف جاش . (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ) (از فرهنگ رشیدی ). توده و انبار غله .(غیاث اللغات ). توده و انبار غله ٔ پاک شده و از کاه برآورده را گویند. (برهان ) (از ناظم الاطباء). انبارغله . چاش نیز گویند....
-
پایه
لغتنامه دهخدا
پایه . [ ی َ / ی ِ ] (اِ) هریک از طبقات چیزی که بر آن طبقات برروند یا فرودآیند چون طبقات نردبان و منبر و پلکان بام . مرقاة. پله . زینه . دَرَجه . هر مرتبه از زینه و پله ٔ منبر. پله ٔ نردبان . پاشیب . عتبه . پک .اُرچین . پغنه . تله : قلعه ای دیدم سخت ...
-
تداعی معانی
لغتنامه دهخدا
تداعی معانی . [ ت َ ی ِ م َ ] (ترکیب اضافی ،اِمص مرکب ) یکی از اعمال نفس ، که بدان تصور یک معنی ، معنی دیگر را به خاطر آرد. آقای دکتر سیاسی آرند: ... این طور برمی آید که بعضی نفسانیات با روابطی مخصوص چنان پیوستگی بهم پیدا میکند که هرگاه یکی از آنها د...
-
ادیب فراهانی
لغتنامه دهخدا
ادیب فراهانی . [ اَ ب ِ ف َ ] (اِخ ) محمدصادق متخلص به امیری ملقب به ادیب الممالک فرزند حاجی میرزا حسین نوه ٔمیرزا معصوم محیط برادر میرزا ابوالقاسم قائم مقام وزیر مشهور محمدشاه است . وی در 14 محرم 1277 هَ . ق . متولد شده علوم ادبی زمان را نزد اساتید ...