کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
میزان خام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
میزان النغمه
لغتنامه دهخدا
میزان النغمه . [ نُن ْ ن َ م َ ] (ع اِ مرکب ) (اصطلاح فیزیکی ) آلتی به شکل شمش خمیده که بوسیله ٔ آن میزان اهتزاز را معلوم کنند. میزان الصوت . دیاپازن . رجوع به میزان الصوت شود.
-
میزان النفس
لغتنامه دهخدا
میزان النفس . [ نُن ْ ن َ ف َ ] (ع اِ مرکب ) (اصطلاح فیزیکی ) دم سنج . اسپیرومتر . دستگاهی که نفس را می سنجد.
-
میزان النور
لغتنامه دهخدا
میزان النور. [ نُن ْ نو ] (ع اِ مرکب ) (اصطلاح فیزیکی ) نورسنج . رجوع به نورسنج شود.
-
میزان الهوا
لغتنامه دهخدا
میزان الهوا. [ نُل ْ هََ ](ع اِ مرکب ) (اصطلاح فیزیکی ) هواسنج . (لغات فرهنگستان ). بارومتر. (از یادداشت مؤلف ). اسبابی است که جهت تعیین فشار هوا بکار میرود. این وسیله اول دفعه در سال 1643 میلادی توسط توریچلی ایتالیایی ساخته شد و پاسکال دانشمند فران...
-
میزان پلی
لغتنامه دهخدا
میزان پلی . [ پ ِ ] (فرانسوی ، اِ) (اصطلاح آرایشگری ) تاب دادن مو. حالت جعدی و تابداری دادن موی سر را با وسائل .
-
میزان زور
لغتنامه دهخدا
میزان زور. (ص مرکب ) با نیروی تمام و درست . عبارت است از شجاع . (از آنندراج ).
-
میزان سن
لغتنامه دهخدا
میزان سن . [ س ِ ] (فرانسوی ، اِ) (اصطلاح تئاتر) صورت خارجی دادن اثری غنایی یا درام یا سناریو به صورت صحنه ٔ نمایش یا فیلم . تنظیم صحنه ها و نظارت بر همه ٔ امور فنی و هنری یک نمایشنامه یا سناریو.
-
جستوجو در متن
-
هم سنگ
لغتنامه دهخدا
هم سنگ . [ هََ س َ ] (ص مرکب ) هم وزن . (برهان ): بازرگانان مصر آنجا روند و نمک و آبگینه و ارزیز برند و هم سنگ زر بفروشند. (حدود العالم ).ببینَدْت و دیدن ورا روی نیست کشد کوه وهمسنگ یک موی نیست . اسدی .اندر بعضی نسخه ها عود خام و سنبل یاد کرده همسنگ ...
-
اصطهبانات
لغتنامه دهخدا
اصطهبانات . [ اِ طَ ] (اِخ ) بخش اصطهبانات در میانه ٔجنوب و خاور شیراز واقع است و جزو ولایت نیریز از استان فارس است . طول آن از قریه ٔ ایج تا خان کب سیزده فرسنگ و پهنای آن از قریه ٔ سجل آبادخیر تا قریه ٔ میمون خیر یک فرسخ و نیم است وبعبارت دیگر طول آ...
-
شرکت
لغتنامه دهخدا
شرکت . [ ش ِ ک َ ] (ع مص ) شریک شدن . انباز گشتن . همدست شدن در کاری . (فرهنگ فارسی معین ). || (اِمص ، اِ) انبازی و شراکت . (فرهنگ فارسی معین ) (ناظم الاطباء). همبازی . انبازی . مشارکت . هنبازی . شریک بودن . اتحاد چند کس برای غرض یا نفعی عام یا خاص ....
-
چای
لغتنامه دهخدا
چای . (چینی ، اِ) معروف است و آن برگی باشد که از ختای آورند و جوشانیده مانند قهوه بخورند، منفعت بسیار دارد و مضرت شراب را دفع کند. (برهان ) (آنندراج ). معروف و مشهور است به چای و آن برگی است که از چین و ختا آورند و در آب جوشانیده مانند قهوه خورند و خ...
-
صادرات
لغتنامه دهخدا
صادرات . [ دِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ صادرة. مقابل واردات . || در تداول علمای اقتصاد و بازرگانان ، کالاهائی است که از نقطه ای به نقطه ٔ دیگر و مخصوصاً از کشوری به کشور دیگر فرستاده شود.صادرات ایران : از مقایسه ٔ صادرات ایران در عصر حاضر با عصر قدیم مشاهده م...
-
مثلث
لغتنامه دهخدا
مثلث . [ م ُ ث َل ْ ل َ ] (ع ص ، اِ) سه کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تثلیث شود. || سه گوشه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث ) (ناظم الاطباء). || نام شکلی سه گوشه از اشکال هندسه . (غیاث ) (آنندراج ). به...
-
عقل
لغتنامه دهخدا
عقل . [ ع َ ] (ع اِ)خرد و دانش و دریافت یا دریافت صفات اشیاء از حسن وقبح و کمال و نقصان و خیر و شر، یا علم به مطلق امور به سبب قولی که ممیز قبیح از حسن است ، یا بسبب معانی و علوم مجتمعه در ذهن که بدان اغراض و مصالح انجام پذیر است ، یا به جهت هیئت نیک...
-
سنگ
لغتنامه دهخدا
سنگ . [ س َ ] (اِ) سنگ در پهلوی به معنی ارزش و قیمت آمده «تاوادیا هَ . 164» . معروف است و به عربی حجر خوانند. (از برهان ). حجر. صخره . (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). هر یک از توده های بزرگ و سخت معدنی و طبیعی که دارای ساختمانی صلب و املاح و عناص...