کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
میرود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
فاکولته
لغتنامه دهخدا
فاکولته . [ ت ِ ] (فرانسوی اِ) دانشکده . در فارسی بسیار کم به کار میرود.
-
دبلة
لغتنامه دهخدا
دبلة. [ ] (اِخ ) احتمال میرود که همان دبل حالیه باشد که مخروب است . (قاموس کتاب مقدس ).
-
رحبة
لغتنامه دهخدا
رحبة. [ رَ ب َ ] (اِخ )وادیی است که به جانب ثلبوت میرود. (منتهی الارب ).
-
اخاره
لغتنامه دهخدا
اخاره . [ اِ رَ ] (ع مص ) برگردانیدن ستور از راهی که میرود براهی دیگر.
-
افسر
لغتنامه دهخدا
افسر. [ اَ س َ ] (اِخ ) باقرعلی خان . یکی از شعرای دوره ٔ صفوی است که بهندوستان مهاجرت کرد و در حیدرآباد درگذشت . از اشعار او است :امروز میرود بگلستان نگار مااز دست میرود دل بی اختیار ما.و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
-
خانه شین
لغتنامه دهخدا
خانه شین . [ ن َ / ن ِ ] (نف مرکب ) مخفف خانه نشین است . || خاتون خانه . خانم خانه : تاجری دریا و خشکی میرودآن بمهر خانه شینی میرود.مولوی (مثنوی ).
-
گولو
لغتنامه دهخدا
گولو. [ گ ُ ل ُ ] (اِخ ) نام بزرگترین رود کرس است ، که در بیست کیلومتری باستیا از بین میرود. درازای آن 75هزار گز میباشد.
-
گدیو
لغتنامه دهخدا
گدیو. [ گ َ ] (اِخ ) در اول دورود است و با هم پیوسته به سفیدرود میرود. طولش هشت فرسنگ باشد. (نزهة القلوب ، المقالة الثالثة ص 223).
-
کامه
لغتنامه دهخدا
کامه . [ م ِه ْ ] (ع ص ) خودرأی و سرگشته . (منتهی الارب ). خودرأی و سرگشته که نمیداند کجا میرود. (ناظم الاطباء).
-
سفالةالریح
لغتنامه دهخدا
سفالةالریح . [ س ُ ل َ تُرْ ری ] (ع اِ مرکب ) جهت پائین باد که بدانجانب میرود. ضد علاوةالریح . (منتهی الارب ).
-
غال کاری
لغتنامه دهخدا
غال کاری . (حامص مرکب ) در تداول عامه به معنی تجزیه ٔ طلا از خاک و چیزهای دیگر بکار میرود.
-
هزارگز
لغتنامه دهخدا
هزارگز. [ هََ / هَِگ َ ] (اِ مرکب ) اصطلاحی است که گاهی به جای کیلومتر به کار میرود و واحد طول در مسافت شهرها و راههاست .
-
هلیوم
لغتنامه دهخدا
هلیوم . [ هَِ یُم ْ ] (فرانسوی ، اِ) گاز سبک و غیرقابل احتراقی که در بالن به کار میرود. (فرهنگ انگلیسی حَییم ).
-
هنوار
لغتنامه دهخدا
هنوار. [ هََ ن ْ ] (ص ) هموار. (آنندراج ). با اینکه آنندراج شاهدی برای این صورت آورده است ، گمان میرود که تغییر حرف میم به نون خطای کاتبان است .
-
جلوکش
لغتنامه دهخدا
جلوکش . [ ج ِ ل ُ / ل َ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) نوکری که عنان سواری را در دست داشته جلو میرود. (فرهنگ نظام ).