کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
میرزاده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
میرزاده
لغتنامه دهخدا
میرزاده . [ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) مخفف امیرزاده . رجوع به میر و میرزاد و میرزا شود.
-
جستوجو در متن
-
میرزاد
لغتنامه دهخدا
میرزاد. (ن مف مرکب ) مخفف میرزاده . امیرزاده . (از یادداشت مؤلف ) : این ، چو روز بار لشکر پیش میر میرزادوان چوروز عرض پیلان پیش شاه شهریار. منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی ص 28).با دهش دست و دین و داد همی باش میر همی باش و میرزاد همی باش .منوچهری .
-
میرزا
لغتنامه دهخدا
میرزا. (ص مرکب ، اِ مرکب ) مخفف میرزاده و میرزاد و امیرزاده . (یادداشت لغت نامه ). مرزا و شاهزاده و امیرزاده . (ناظم الاطباء). پیشتر از القاب شهزادگان بود. و در اصل امیرزا بود که الف آن از کثرت استعمال حذف شده و معنی ترکیبی آن امیرزاده باشد بر این تق...
-
عشقی
لغتنامه دهخدا
عشقی .[ ع ِ ] (اِخ ) (میرزاده ٔ...) نام او محمدرضابن حاج سیدابوالقاسم کردستانی ، و از شعرای قرن اخیر ایران بوده است . وی به سال 1272 هَ .ش . در همدان متولد شد و به آموختن ادب و شعر پرداخت . ذوق و احساسات ادبی او آمیخته با احساسات وطن پرستی و آزادیخوا...
-
ده
لغتنامه دهخدا
ده . [ دِه ْ ] (اِ) قریه . (شرفنامه ٔ منیری ) (مهذب الاسماء). قریه و با یاء نیز به صورت دیه آمده . (از غیاث ). دَیْه ْ (درتداول مردم قزوین ) و در کتب نثر قدیم صورت دیه بیشتر آمده است . واحد کوچکی از محل سکنای جوامع که واحد بزرگتر آن شهر و متوسط آن شه...