کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
میرجمله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
میرجمله
لغتنامه دهخدا
میرجمله . [ ج ُ ل َ ] (اِخ ) میرزا محمد امین اصفهانی شاعر معاصر جهانگیر است و به هند رفته و منصب میرجملگی یافته است . این بیت او راست :افتادگیی به طالعم هست در پای خمی چرا نیفتم .(تذکره ٔ نصرآبادی ص 56).
-
میرجمله
لغتنامه دهخدا
میرجمله . [ ج ُ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) وزیر (در اصطلاح مستعمل در هند) : بنا بر ظهور کاردانی به مرتبه ٔ وزارت که به عرف آنجا (هند) میرجمله می نامند رسیده . (عالم آرای عباسی ج 2 ص 883).
-
جستوجو در متن
-
میرجملگی
لغتنامه دهخدا
میرجملگی . [ ج ُ ل َ / ل ِ ] (حامص مرکب ) عمل و شغل میرجمله : در خدمت جهانگیر پادشاه ... به منصب میرجملگی سرافراز شده . (از تذکره ٔ نصرآبادی 56).
-
روح شهرستانی
لغتنامه دهخدا
روح شهرستانی . [ ح ِ ش َ رِ ] (اِخ ) میرزا محمد روح الامین ملقب به میرجمله ٔ اصفهانی متوفی بسال 1047 هَ .ق . او راست : «خمسه » و دیوان غزلیات که مرتب به حروف قوافی است و نسخه ای از آن در کتابخانه ٔ مجلس شورای ملی هست و قافیه ٔ میم و نون و هاء آن افتا...