کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
میرابی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
میرابی
لغتنامه دهخدا
میرابی . (اِخ ) دهی است از دهستان رودخانه بخش میناب شهرستان بندرعباس ، واقع در 95هزارگزی شمال میناب با 200 تن سکنه . آب آن از رودخانه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
-
میرابی
لغتنامه دهخدا
میرابی . (حامص مرکب ) شغل و پیشه ٔ میراب . عمل میراب . عمل مباشرت و نظارت بر تقسیم آب : خضر نتواند به آب زندگی از ما خریدمنصب میرابی سرچشمه ٔ آئینه را. میرزاصائب .رجوع به میراب شود. || (اِ مرکب ) حقی که به جهت تقسیم آب به میرابها دهند.
-
جستوجو در متن
-
وادی نیشابور
لغتنامه دهخدا
وادی نیشابور. [ ی ِ ن َ ] (اِخ ) یکی از سه جلگه ٔ مهم پارت که بین رشته کوه جغتای و میرابی قرار دارد. دو جلگه ٔ دیگر وادی مشهد و وادی میان آباد است . صفحه ای که ذکرش گذشت از کوهستانهایی در شمال و جلگه هایی در جنوب بدین ترتیب ترکیب یافته : اولا سه رشته...
-
وادی مشهد
لغتنامه دهخدا
وادی مشهد. [ ی ِ م َ هََ ] (اِخ ) یکی از سه جلگه ٔ مهم پارت که بین کوههای اکراد و آلاداغ و میرابی قرار دارد. (دو جلگه ٔ دیگر وادی نیشابور و وادی میان آباد است ). رجوع به وادی نیشابور شود. (تاریخ ایران باستان ج 3 ص 2186).
-
دامان کوه
لغتنامه دهخدا
دامان کوه . (اِخ ) کوههای اکراد. نام یکی از سه رشته کوهی که بشمال شرق خراسان است و دامنه ٔ آن بقسمت کویر خوارزم امتداد دارد. رشته ٔ دوم آلاداغ و میرابی نام دارد و در وسط واقع است و رشته سوم جغتای یا کوههای جوین نامیده میشود و در جنوب است . (از ایران ...
-
چالشتر
لغتنامه دهخدا
چالشتر. [ ش ُ ت ُ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان در شرح نواحی «چارمحال » نویسد: از قرای ناحیه «رار» یکی قریه «چالشتر» است که قلعه ای آجری است و 22برج دارد و هر دهنه برج را هشتاد ذرع با برج دیگر فاصله است . از بناهای مرحوم حاجی محمد رضاخان میباشد و در آن...
-
دایره
لغتنامه دهخدا
دایره . [ ی ِ رَ ] (ع ص ) دایرة. مؤنث دایر. دائرة. دورزننده . گردنده . || (اِ) دائرة. در اصطلاح هندسه شکلی باشد مسطح و مدور و خطی گرد وی درگرفته ، و در اندرون نقطه ای بمرکز، نقطه ای چنانکه خطهای مستقیم که از نقطه به محیط کشی همچند یکدیگر باشد و آن ن...