کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
میذنه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
میذنه
لغتنامه دهخدا
میذنه . [ ذَ ن َ / ن ِ ] (از ع ، اِ) مئذنة. گلدسته . جای اذان گفتن . (غیاث ) : من از میذنه فرودویدم و فریاد آوردم . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 329).
-
واژههای مشابه
-
میذنه گوی
لغتنامه دهخدا
میذنه گوی . [ ذَ ن َ / ن ِ ] (نف مرکب ) میذنه گوینده . اذان گوی . مؤذن . آن که در میذنه اذان گوید. بانگ نمازگو : گیرم که خروس پیرزن مردیا میذنه گوی را عسس برد.نظامی .
-
جستوجو در متن
-
میذونة
لغتنامه دهخدا
میذونة. [ ن َ ] (ع اِ) مئذنه . جای اذان گفتن . (آنندراج ). گلدسته . رجوع به مئذنة و میذنه شود.