کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
میخانه، میخانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
معقب
لغتنامه دهخدا
معقب . [ م ُ ع َق ْ ق َ ] (ع ص ) هرکه از میخانه برآید سپس درآمدن آن که از وی بزرگ باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). کسی که از میخانه بیرون آید هنگامی که بزرگتر از وی بدانجا وارد شود. (از اقرب الموارد). || در عقب افتاده . (ناظم الاطبا...
-
سگیخانه
لغتنامه دهخدا
سگیخانه . [ س ِ ن َ/ ن ِ ] (اِ مرکب ) میکده و میخانه . (ناظم الاطباء).
-
بکره
لغتنامه دهخدا
بکره . [ ب ُ رَ/ رِ ] (اِ) میکده و میخانه . (ناظم الاطباء).
-
کاباره
لغتنامه دهخدا
کاباره . [ رِ ] (فرانسوی ، اِ) میکده . دکان مشروب فروشی (شراب فروشی ). خرابات . حانوت . میخانه . شرابخانه .
-
ملستان
لغتنامه دهخدا
ملستان . [ م ُ ل ِ ] (اِ مرکب ) (از: «مل » (شراب ) + «ستان » پساوند مکان و جای ) میکده . میخانه . شرابخانه .
-
شیرکچی
لغتنامه دهخدا
شیرکچی . [ رَ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) خادم شرابخانه . (ناظم الاطباء). صاحب میخانه . || صاحب شیره خانه . (فرهنگ فارسی معین ).
-
دارالاشارد
لغتنامه دهخدا
دارالاشارد. [ رُل ْ اِ ] (اِخ ) شهر اردبیل را گفته اند. (تذکره ٔ میخانه ص 556).
-
دارالامان
لغتنامه دهخدا
دارالامان . [ رُل ْ اَ ] (اِخ ) هندوستان را نیز گفته اند. (تذکره ٔ میخانه ص 323).
-
امیرلاچین
لغتنامه دهخدا
امیرلاچین . [ اَ ] (اِخ ) پدر امیرخسرو دهلوی بود. (سیر الاولیاء از حاشیه ٔ تذکره ٔ میخانه چ تهران ص 67).
-
خانه ٔ خمار
لغتنامه دهخدا
خانه ٔ خمار. [ ن َ / ن ِ ی ِ خ َم ْ ما ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) میکده . میخانه . آنجا که باده نوشند.
-
سوچی
لغتنامه دهخدا
سوچی . (ترکی ، ص مرکب ) آبدار و می فروش . سوچیخانه به معنی میخانه چه در زبان ترکی سو به معنی آب و شراب است . (غیاث اللغات ).
-
شمیدن
لغتنامه دهخدا
شمیدن . [ ش َ دَ ] (مص ) (از: شم عربی + یدن ، علامت مصدر فارسی ) بوییدن . و این از جمله ٔ لغات عربیه است که فارسیان در آن تصرف کرده تصریف نموده اند از عالم طلبیدن و فهمیدن ، زیرا که مأخوذ است از شم بمعنی بوییدن ؛ لیکن بعد نوشتن به تحقیق پیوست که شمی...
-
ته میکده
لغتنامه دهخدا
ته میکده . [ ت َ هَِ م َ / م ِ ک َ دَ / دِ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ته میخانه . به معنی میکده و زمین میخانه و این اصطلاح اهل زبان است . (بهار عجم ) (آنندراج ). اندرون میکده . داخل میکده : سر رازی که بد از صومعه داران محجوب در ته میکده مستان به ملا ب...
-
آتش نفس
لغتنامه دهخدا
آتش نفس . [ ت َ ن َ ف َ ] (ص مرکب ) پُرشور : آتش نفسان قیمت میخانه شناسندافسرده دلان را به خرابات چه کار است ؟عمعق .
-
شیرخانه
لغتنامه دهخدا
شیرخانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) شرابخانه . (آنندراج ). به معنی میخانه است . (از غیاث ) : گردش چشم یار را نازم باد او شیرخانه ٔ دل ما.جلال اسیر (از آنندراج ).