کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
میتوان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
داغ بستن
لغتنامه دهخدا
داغ بستن . [ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) داغدار کردن . نشان داغ در او پدید آوردن : بدل صد داغم از هر تار کاکل میتوان بستن باین تار محبت دسته ٔ گل میتوان بستن .مفیدبلخی .
-
گیرک
لغتنامه دهخدا
گیرک . [ رَ ] (اِ) دوشاخه ای که با آن میتوان جریان برق را از سیمی که دارای برق است گرفت . (یادداشت به خط مؤلف ). پریز.
-
زدایه
لغتنامه دهخدا
زدایه . [ زِ / زُ / زَ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) این کلمه را بقیاس میتوان مثل آلت زدایش استعمال کرد. (یادداشت مؤلف ).
-
خاریدنی
لغتنامه دهخدا
خاریدنی . [ دَ ] (ص لیاقت ) قابل خاریدن . لائق خاریدن . موصوف این کلمه به وصفی درآمده است که میتوان عمل خاریدن برآن واقع کرد.
-
باکک
لغتنامه دهخدا
باکک . [ ] (اِخ )ده کوچکی است از بخش شمیران شهرستان تهران که 23 تن جمعیت دارد. راه آن مالرو است و از طریق مجیدیه میتوان اتومبیل برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
-
پل متحرک
لغتنامه دهخدا
پل متحرک . [ پ ُ ل ِ م ُ ت َ ح َرْ رِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) پلی که میتوان آن را حرکت داده بالا برد و فرود آورد. پل گردان .
-
پروتاگوراس
لغتنامه دهخدا
پروتاگوراس . [ پْرُ / پ ِ رُ گ ُ ] (اِخ ) عنوان یکی از محاورات اصیل افلاطون . موضوع آن بحث در این مسئله است که آیا فضیلت را میتوان تعلیم داد یا نه . افلاطون این کتاب را در رد سوفسطائیان نوشته است .
-
بریل
لغتنامه دهخدا
بریل . [ بْری / ب ِ ] (فرانسوی ، اِ) سیلیکات بسیار سخت بریلیوم و آلومینیوم که میتوان آنرا زمرد نارس نامید. بهادارترین نوع آن زمرد است . (دایرة المعارف فارسی ).
-
عزیز
لغتنامه دهخدا
عزیز. [ ع َ ] (اِخ ) ابن مالک بن عوف ، از بنی اوس ، از قحطانیه . جدی جاهلی است و از نسل او جرول بن مالک بن عمرو را که از صحابیان است میتوان نام برد. (از الاعلام زرکلی از جمهرةالانساب و التاج ).
-
گرما خوردن
لغتنامه دهخدا
گرما خوردن . [ گ َ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) مقابل سرما خوردن . (آنندراج ). دچار گرما شدن : اگر روی عرقناک تو در مد نظر باشدچو آب زندگی گرمای محشر میتوان خوردن .میرزا صائب (از آنندراج ).
-
طلوعات
لغتنامه دهخدا
طلوعات . [ طُ ] (ع اِ) طلوعات بر هر نوع ریش اطلاق شود خواه دارای خشک ریشه باشد یا نه و ازجمله ٔ طلوعات میتوان دبیلة و حمره و نمله را نام برد. (از تذکره ٔ ضریر انطاکی ص 156).
-
غرقی
لغتنامه دهخدا
غرقی . [ غ َ ] (اِ) زحمتی که در نگاهداری خرمن از آفت سیل متحمل میشوند. (ناظم الاطباء). || به معنی دخول به اصطلاح لوطیان است ، یکی از آن جماعت گوید: نگاهی میتوان کردن که از غرقی بتر باشد. (آنندراج ).
-
غفرة
لغتنامه دهخدا
غفرة. [ غ َ رَ ] (ع اِ) نوع و هیأت آمرزش ، یقال : غفر اﷲ له غفرةً حسنة. (ناظم الاطباء). میتوان قیاساً آن را بنای نوع از غفر دانست .
-
وداعی بلخی
لغتنامه دهخدا
وداعی بلخی . [ وِ ی ِ ب َ ] (اِخ ) از معاصران امیرعلی شیر نوائی است و درباره ٔ او گوید: شاعری است عامی که طبعی لطیف دارد. این مطلع ازوست :دلا نتوان حریف اهل تقوی جاودان بودن بر دردی کشان هم چند روزی میتوان بودن .(مجالس النفایس 241).
-
هارون
لغتنامه دهخدا
هارون . (اِخ ) ابن محمدبن عبدالملک الزیات ، مکنی به ابوموسی . از جمعکنندگان اخبار و یکی از رواة بود. از جمله کتب وی کتاب «اخبار ذی الرمة» و مجموعه ٔ رسائل او را میتوان نام برد. (الفهرست چ مصر ص 178).