کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
میاط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
میاط
لغتنامه دهخدا
میاط. (ع مص ) مزاجرة. (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). از هم دور شدن ؛ وقعالقوم فی هیاط و میاط؛ ای فی دنو و تباعد. (ازناظم الاطباء). در اضطراب و رفت و آمد. (از اقرب الموارد). و رجوع به مزاجرة شود. || دور کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || دفع کردن...
-
میاط
لغتنامه دهخدا
میاط. [ م َی ْ یا ](ع ص ) بسیار بازنده ٔ بیهوده کار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بازی گرای بیهوده کار. (از اقرب الموارد).
-
واژههای مشابه
-
هیاط و میاط
لغتنامه دهخدا
هیاط و میاط. [ طُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) اضطراب و رفت و آمد. هم فی هیاط ومیاط؛ أی اضطراب و مجی ٔ و ذهاب . (اقرب الموارد).- عام هیاط میاط ؛ سال قحط که در او فتنه و فساد برپا شود. (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
واژههای همآوا
-
میعة
لغتنامه دهخدا
میعة. [ م َ ع َ ] (ع اِ) شادمانی . || اول رفتار اسب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). اول تک اسب . (مهذب الاسماء). || اول جوانی . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). اول جوانی و تیزی آن . (یادداشت مؤلف ).- میعةالنشاط ؛...
-
میعة
لغتنامه دهخدا
میعة. [ م َ ع َ ] (ع مص ) رفتن اسب وروان شدن و شادمان رفتن آن . (ناظم الاطباء). رفتن اسب . (منتهی الارب ). و رجوع به میع شود. || رفتن چیزی ریخته چون آب و روغن و جز آن . (منتهی الارب ). میع. رفتن چیزی چون آب و روغن . (یادداشت مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
بیهوده کار
لغتنامه دهخدا
بیهوده کار. [ دَ / دِ ] (ص مرکب ) کسی که کار بی فایده و بی حاصل میکند. (ناظم الاطباء). میاط: اِهزال ؛ بیهوده کار یافتن کسی را. هَزِل ؛ نیک بیهوده کار. (منتهی الارب ). || مردم ناچیز. || مسخره و لطیفه گو. (ناظم الاطباء).
-
سپسایگی
لغتنامه دهخدا
سپسایگی . [ س ِ پ َ ی َ / ی ِ ] (حامص مرکب ) رجعت و بازگشت و حرکت قهقری . (ناظم الاطباء). این کلمه با فعل رفتن ، برگشتن ، برگردیدن ، برگرداندن ، بازگشتن آید: ارجاع ؛ دست سپسایگی دراز کردن بگرفتن چیزی . اقعناس ؛ سپسایگی بازگشتن . میاط؛ سپسایگی بازگشتن...
-
هیاط
لغتنامه دهخدا
هیاط. (ع مص ) بانگ وفریاد کردن . مهایطة. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || نزدیک گردیدن . || دور شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || ضعیف و ناتوان شمردن . (از اقرب الموارد). هایط هیاطاً فلاناً؛ استضعفه . (اقرب الموارد). || (اِمص ) اضطراب و...