کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
دموکرات منش
لغتنامه دهخدا
دموکرات منش . [ دِ مُک ْ م َ ن ِ ] (ص مرکب ) آزادیخواه . آزادی طلب . که رفتار آزادمنشانه دارد. که روش و سلیقه ٔ وی بر رعایت حق آزادی دیگران و مساوات اجتماعی استوار است .
-
دموکرات
لغتنامه دهخدا
دموکرات . [ دِ مُک ْ ] (فرانسوی ، ص ) طرفدار دموکراسی .علاقه مند به حکومت ملی . معتقد به مساوات اجتماعی . آزادمنش . آزادی طلب . مساوات جو. رجوع به دموکراسی شود.
-
دموکراسی
لغتنامه دهخدا
دموکراسی . [ دِ مُک ْ ] (فرانسوی ، اِ) دمکراسی . حکومت عامه . حکومتی که در آن حاکمیت در دست مردم است و کارهادر آن به وسیله ٔ نمایندگانی که عموم مردم انتخاب می کنند انجام می شود. مقابل حکومتی که در دست طبقه ای خاص و ممتاز است . و رجوع به دائرةالمعارف ...
-
ککمک
لغتنامه دهخدا
ککمک . [ ک َ م َ ] (اِ) چیزی باشد سیاه که بر رو و اندام مردم بهم میرسد و آن را ماه گرفت نیز گویند. (برهان ) (آنندراج ). کلف که بر روی و اندام پدید آید و آن را تاش نیز گویند. (انجمن آرای ناصری ) (شعوری ). لکه ٔ بزرگ و سیاه که بر روی و اندام بهم رسد و ...
-
مه
لغتنامه دهخدا
مه . [ م َ ] (ترکی ، پسوند) در ترکی مزید مؤخری است که در عقیب مفرد امر مخاطب درآید و گاه مانند «مک » مجموع مرکب معنی مصدری دهد و گاه معنی اسم ذات ، چون : سورتمه ، قورمه ، دگمه ، یورتمه ، چاتمه ، چکمه ، دلمه ، قاتمه ، یارمه ، باسمه ، سخلمه (سقلمه )، ...
-
مص
لغتنامه دهخدا
مص . [ م َص ص ] (ع مص ) مکیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ) (دهار). امتصاص . (المصادر زوزنی ) (غیاث ). مک . به خود کشیدن . (یادداشت مؤلف ). عبارت است از عمل مخصوص لب در کشیدن اشیاء بسوی داخل دهان . ...
-
مکیده
لغتنامه دهخدا
مکیده . [ م َ دَ / دِ ] (ن مف ) خنیده و مک زده . (ناظم الاطباء). آنچه میان دو لب و زبان و کام فشرده و شیره یا مایع آن را فروداده باشند. مزیده . چوشیده . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : دامن سخن به ثفل خاییده و مکیده ٔ ایشان بازنیفتاده . (مرزبان نامه...
-
الماک
لغتنامه دهخدا
الماک . [ اَ ] (ترکی ، مص ) رشیدی گوید: الماک ، قی باشد و این لغت در نسخه ٔ سروری از شرفنامه نقل شده ، و در «فرهنگ » اکماک بکاف آمده است . (از فرهنگ رشیدی ). امروزه در تداول مردم تبریز اکماق یا اوماق گویند بمعنی دل آشوبی و تهوع ، و بیشک مصدر ترکی است...
-
کنجدک
لغتنامه دهخدا
کنجدک . [ ک ُ ج ِ دَ ] (اِ) کلفه ای را گویند که بر روی مردم به هم می رسد یعنی روی مردم افشان می شود و آن را به عربی برش می گویند.(برهان ) (آنندراج ) (از جهانگیری ). کلفی که بر روی افتد و به تازی برش گویند. (فرهنگ رشیدی ). کک مک . برش .(یادداشت به خط ...
-
نوغاب افضل آباد
لغتنامه دهخدا
نوغاب افضل آباد. [ ب ِ اَ ض َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان القورات بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند، در 30 هزارگزی شمال غربی بیرجند در دامنه ٔ معتدل هوائی واقع است و 197 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات و گردو و انار، شغل مردمش زراعت است . مزارع سرخ نخ...
-
تولتک
لغتنامه دهخدا
تولتک . [ تُل ْ ت ِ ] (اِخ ) مشهورترین اقوام ساکن سرزمین مکزیک تولتک ها بودند که از قرن پنجم قبل از میلاد تا سال 1225 م . در قسمتی از سرزمین مکزیک زندگی می کردند. شغل آنان کشاورزی بود و دارای تمدن قابل ملاحظه بودند. این قوم بر اثر هجوم اقوام وحشی شما...
-
پیش زدن
لغتنامه دهخدا
پیش زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) پیش کردن . ریختن گندم و جو و برنج و جز آن را در طبق و حرکت دادن تا سنگ و شن و کاه آن از دانه ها جدا گردد. باد دادن . افشاندن برنج یا ماش و حبوبات دیگر را در ظرفی تا چیزهای سبک تر چون کاه و غیره در پیش ظرف گرد آیند. نوعی...
-
ذاتی
لغتنامه دهخدا
ذاتی . (اِخ ) (شیخ سلیمان ...) یکی از شعرا و از مشایخ طریقه ٔ خلوتیه از مردم کاشان قصبه ٔ بروم ایلی است ...وی از جانشینان شیخ حقی افندی بروسه ای بود و در قصبه ٔ مزبوره در تکیه ٔ خلوتیه پوست تخت ارشاد گسترده داشت وبه سال 1151 درگذشت . بیت ذیل از اوست ...
-
منترآل
لغتنامه دهخدا
منترآل . [ م ُ رِ ] (اِخ ) مونترآل . تلفظ فرانسوی این کلمه «مونرآل » است . شهری است در ایالت «کبک » کانادا که در کنار رود «سن لوران » واقع است و 1222000 تن سکنه دارد. این شهر در سال 1642 م . بنام «ویل -ماری » پایه گذاری شد و در قرن 19 میلادی یکی از م...
-
ازدحام
لغتنامه دهخدا
ازدحام . [ اِ دِ ] (ع مص ) انبوهی کردن بر. (مجمل اللغة) (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). زحام . زحمت . تزاحم . (مجمل اللغه ). مزاحمت . بک . مک . هجوم و انبوهی کردن . (مؤید الفضلاء): که غالب همت ایشان بمعظمات امور مملکت متعلق باشد و تحمل ازدحام ع...