کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مکوس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مکوس
لغتنامه دهخدا
مکوس . [ م ِ وَ ] (ع اِ)ابزاری که بدان آژین می کنند سنگ آسیا را. (ناظم الاطباء). || ابزاری آهنی که به آن سنگ آسیا را وقتی که درشت گردد هموار کنند . ج ، مکاوس . (از اقرب الموارد) (از المنجد).
-
مکوس
لغتنامه دهخدا
مکوس . [ م ُ ] (ع اِ) ج ِ مَکس . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از دزی ج 2 ص 606). المکوس و المراصد، و هما تقابلان الکمارک و العوائد فی هذه الایام و کانوا یأخذون ضریبة من کل تجارة واردة فی البحر او البر مهما یکن نوعها من الانسجة أو المحصولات أو...
-
واژههای همآوا
-
مکوث
لغتنامه دهخدا
مکوث . [ م ُ ] (ع مص ) درنگ کردن و انتظار نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مکث . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به مکث شود.
-
جستوجو در متن
-
مکاوس
لغتنامه دهخدا
مکاوس . [ م َ وِ ] (ع اِ) ج ِ مِکوَس . (اقرب الموارد). رجوع به مکوس شود.
-
مکواس
لغتنامه دهخدا
مکواس . [ م ِ ] (ع اِ) رجوع به معنی دوم مِکوَس و ذیل آن شود.
-
آسیاآژن
لغتنامه دهخدا
آسیاآژن . [ ژَ ] (اِمرکب ) آژینه . آسیازنه . برطیل . منقار. آس افزون . مِکْوَس . میقعه . || (نف مرکب ) نقار. آسیازن .
-
آسیازنه
لغتنامه دهخدا
آسیازنه . [ زَ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) ابزار آجیدن سنگ آسیا. آژینه . منقار. میقعه . مِکْوَس . برطیل . آس افزون .
-
آس افزون
لغتنامه دهخدا
آس افزون . [ اَ ] (اِ مرکب ) آس اَفژون . آژینه . آسیازنه . آسیاآژن . سنبه . منقار. مِکْوَس . میقعه . برطیل . نقار. چکوچ . کبیتک .
-
آژینه
لغتنامه دهخدا
آژینه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) آزینه . آهنی باشد چون کلندی با دندانه های درشت و دسته ٔ چوبین که سنگ آسیا را از درون سوی بدان نقر کنند تا دانه بهتر خرد کند. آسیازَنه . آس افزون . آس افژون . منقار. مِکْوَس . میقعه . بِرطیل . آسیاآژن .
-
مکس
لغتنامه دهخدا
مکس . [ م َ ](ع اِ) باج و عشر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). باج و خراجی که راه داران می گیرند. ج ، مکوس . (ناظم الاطباء). باج . (از اقرب الموارد). مالی که از تجار در مراصد گیرند. گمرک . عوارض . باج . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : این خطاب با اصحاب مکس ...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ )علی نوشتگین . وی از سالاران و امراء زمان مسعود غزنوی است . ابوالفضل بیهقی گوید: احمد مردی بود مبارز و سالاریها کرده و در سواری و چوگان و طاب طاب [ شاید: طبطاب ] یگانه ٔ روزگار بود و هنگامی که ، در سال 422 هَ . ق . امیرمسعود از ...