کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مکفر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مکفر
لغتنامه دهخدا
مکفر. [ م ُ ک َف ْ ف َ ] (ع ص ) ناسپاس کرده شده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نیکوکاری که نعمت او را سپاس نکنند. (از اقرب الموارد). || مرد نیک استوارکرده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || فروگرفته شده در آهن . (منتهی الا...
-
مکفر
لغتنامه دهخدا
مکفر. [ م ُ ک َف ْ ف ِ ] (ع ص ) مرد سلاح پوش .(منتهی الارب ) (آنندراج ). مرد سلاح پوشیده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || کافرخواننده کسی را. (غیاث ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). آنکه کسی را کافر می خواند و تکفیر می کند آن را. (ناظم الاطباء). ...
-
واژههای مشابه
-
علی اکبر مکفر
لغتنامه دهخدا
علی اکبر مکفر. [ ع َ اَ ب َ رِ م ُ ک َف ْ ف َ ] (اِخ ) (شیخ ...) مشهور به شیخ علی اکبر بایکی یا شیخ علی اکبر تربتی . رجوع به علی اکبر بایکی شود.
-
جستوجو در متن
-
علی اکبر تربتی
لغتنامه دهخدا
علی اکبر تربتی . [ ع َ اَ ب َ رِت ُ ب َ ] (اِخ ) (شیخ ...) معروف به شیخ علی اکبر بایکی یا شیخ علی اکبر مکفر. رجوع به علی اکبر بایکی شود.
-
علی اکبر بایکی
لغتنامه دهخدا
علی اکبر بایکی . [ ع َ اَ ب َ رِ ] (اِخ ) معروف به شیخ علی اکبر تربتی یا شیخ علی اکبر مکفر. وی از مردم بایک بود که قریه ای از نواحی تربت حیدریه است . تحصیلات قدیم را در مدارس مشهد تا مرحله ٔ اجتهاد به پایان رسانید. نخست در مدرسه ٔ ضراب خان واقع در بس...
-
یسار
لغتنامه دهخدا
یسار. [ ی َ ] (ع اِ) دست چپ . ج ، یُسر، یُسُر. (از ناظم الاطباء) (غیاث ). دست چپ ، و اسار لغتی است در آن . (منتهی الارب ). دست چپ . (دهار) (مهذب الاسماء). دست چپ از دو دست تن آدمی . (یادداشت مؤلف ) : یمن همه بزرگان اندر یمین اوست یسر همه ضعیفان اندر...
-
یمین
لغتنامه دهخدا
یمین . [ ی َ ] (ع اِ) سوی راست ، خلاف یسار. ج ، اَیْمُن ، ایمان . جج ، ایامن ، ایامین . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). دست راست از سویها. (یادداشت مؤلف ). سوی دست راست و به این معنی جمع ندارد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سوی دست راس...
-
غیر
لغتنامه دهخدا
غیر. [ غ َ ] (ع مص ) دیه دادن . (از اقرب الموارد) . اسم مصدر آن غیرَة است . (متن اللغة) (اقرب الموارد). || رشک بردن . (دهار). رشک خوردن مرد بر زن خود وبرعکس . (از منتهی الارب ). غیرت داشتن شوهر نسبت به زن خود و ناپسند شمردن قصد و نظر بد دیگری را در ز...