کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مکعب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مکعب
لغتنامه دهخدا
مکعب . [ م ِ ع َ ] (اِ) نوعی کفش که به شتالنگ پا نرسد و آن غیر عربی است . (از اقرب الموارد).
-
مکعب
لغتنامه دهخدا
مکعب . [ م ُ ک َع ْ ع َ ] (ع ص ، اِ) چهارگوشه کرده شده . (غیاث ) (از منتهی الارب ). و رجوع به تکعیب شود. || هر جسمی که شش سطح مربع وی را احاطه کرده باشد. (ناظم الاطباء). جسمی که دارای شش سطح باشد. (از تعریفات جرجانی ). شکلی است مجسم همچون کعبتین نرد ...
-
مکعب
لغتنامه دهخدا
مکعب . [ م ُ ک َع ْ ع ِ ] (ع ص ) امراءة مکعب ؛ زنی نارپستان . (مهذب الاسماء). دختر پستان کرده .(منتهی الارب ) (آنندراج ): جاریة مکعب ؛ دختر پستان گرد. (ناظم الاطباء). دختر پستان برآمده . (از اقرب الموارد). || ثدی مکعب ؛ پستان برآمده . (ناظم الاطباء) ...
-
واژههای مشابه
-
سانتی متر مکعب
لغتنامه دهخدا
سانتی متر مکعب . [ م ِرِ م ُ ک َع ْ ع َ ] (اِ مرکب ) رجوع به واحد حجم شود.
-
جستوجو در متن
-
واحد حجم
لغتنامه دهخدا
واحد حجم . [ ح ِ دِ ح َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) واحدی که برای سنجش گنج یا حجم اجسام به کار میرود. واحد حجم در دستگاه .S.T.M و .S.K.M متر مکعب (m3) است و آن مکعبی است که ابعادش (طول و عرض و ارتفاع ) یک متر باشد. رجوع به مترمکعب شود. از اضعاف آن کیل...
-
میلی متر
لغتنامه دهخدا
میلی متر. [ م ِ ] (فرانسوی ، اِ مرکب ) واحد طول در سیستم متری . یک هزارم متر. یک هزارم گز.- میلی متر مربع ؛ یک میلیونیم متر مربع.- میلی متر مکعب ؛ یک میلیاردیم متر مکعب . یک بیلیونیم متر مکعب .
-
میلی لیتر
لغتنامه دهخدا
میلی لیتر. (فرانسوی ، اِ مرکب ) یک هزارم لیتر. هزاریک لیتر. یک سانتی متر مکعب .
-
ارضی
لغتنامه دهخدا
ارضی . [ اَ ] (ص نسبی ) منسوب به ارض . زمینی . خاکی . بری .- آفات ارضی ؛ مقابل سماوی .- شکل ارضی ؛ مکعب .
-
تکعیب
لغتنامه دهخدا
تکعیب . [ ت َ ] (ع مص ) نارپستان شدن . (تاج المصادر بیهقی ). نو برآمدن و بلند شدن پستان دختر و نارپستان شدن آن . (منتهی الارب ). نارپستان شدن و بلند شدن پستان دختر. (آنندراج ). برآمدن پستان دختر. (از اقرب الموارد). || چهارگوشه ساختن چیزی . (منتهی الا...
-
لیتر
لغتنامه دهخدا
لیتر. (فرانسوی ، اِ) واحد حجم و اندازه گرفتن مایعات و آن معادل هزار گرم آب خالص چهار درجه حرارت است و هم معادل است با سه گره مکعب و نصف .
-
مربعخانه
لغتنامه دهخدا
مربعخانه . [ م ُ رَب ْ ب َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) خانه ٔ چهارگوش . مکعب .- مربع خانه ٔ نور ؛ کنایه از خانه ٔ کعبه است . (انجمن آرا) (برهان قاطع) (آنندراج ).
-
پیت
لغتنامه دهخدا
پیت .(اِ) پیپ . چلیک . چیلیک . تُنکه . خنب فلزین . چلیک فلزی (آهنی ، حلبی ) برای نفت و روغن و امثال آن . ظرف از حلبی یا تنکه ٔ آهن مکعب مستطیل شکل برای حفظ و حمل نفت و روغن و مانند آن دو.
-
چهارپخ
لغتنامه دهخدا
چهارپخ . [ چ َ / چ ِ پ َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) هرچیز چهارگوشه . || اصطلاح نجاری . قطعه چوبی که از چهار جانب رویه ٔ مسطح دارد وبشکل مکعب تراش خورده باشد. || نوعی از خیمه که در هند «بی چوبه » خوانند. رجوع به چارپخ شود.