کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مکشوف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مکشوف
لغتنامه دهخدا
مکشوف . [ م َ ] (ع ص ) آشکاراکرده شده . (آنندراج ). آشکاراشده و بی پرده و فاش شده و ظاهرشده . (ناظم الاطباء). کشف شده . آشکار. آشکارا. ظاهر. پیدا. نمایان . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : گفت مکشوف و برهنه بی غلول بازگو رنجم مده ای بوالفضول . مولوی .فک...
-
جستوجو در متن
-
مکشوفة
لغتنامه دهخدا
مکشوفة. [ م َ ف َ ] (ع ص ) تأنیث مکشوف .(یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به مکشوف شود.
-
یهوده
لغتنامه دهخدا
یهوده . [ ی َ دَ ] (اِخ ) اسم ذات احدیت و دلالت بر سرمدیت آن ذات مقدس نماید و قصد از آن خداوند مکشوف است . (از قاموس کتاب مقدس ).
-
معارات
لغتنامه دهخدا
معارات . [ م َ ] (اِخ ) (به معنی موضع مکشوف ) شهری است در کوهستان یهودا. (قاموس کتاب مقدس ).
-
شهر شاپور
لغتنامه دهخدا
شهر شاپور. [ ش َ رِ ] (اِخ ) بیشاپور. بهشاپور. شهری بوده است نزدیک کازرون فارس که با حفاریهای هیئت فرانسوی آثار آن مکشوف گردیده است . (فرهنگ فارسی معین ).
-
ناآشکار
لغتنامه دهخدا
ناآشکار. [ ش ْ / ش ِ ] (ص مرکب ) ناپدید. ناپیدا. خفی . غیر مکشوف . نامشهود. نامرئی . نهفته . || تاریک . مقابل روشن . مبهم . غیر واضح . در پرده . مقابل آشکار. رجوع به آشکار شود.
-
ابواسبکتکین دستاردار
لغتنامه دهخدا
ابواسبکتکین دستاردار. [ اَ ؟ ت َ ن ِ دَ ] (اِخ ) بزمان عزالدوله بختیار بود و او مأمور تسلیم هاون محتوی دویست رطل زر است که پس از خرابی خانه ای مکشوف شد. (از ابن الندیم ).
-
بی پرده
لغتنامه دهخدا
بی پرده . [ پ َ دَ / دِ ] (ص مرکب ) بی حجاب . مکشوف و آشکارا. (ناظم الاطباء). || صریح . آشکار. واضح : سخن بی پرده میگویم ز خود چون غنچه بیرون آی که بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی .حافظ.
-
حالی کردن
لغتنامه دهخدا
حالی کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عوام ، تلقین کردن . افهام . فهمانیدن . ملتفت کردن . نیک فهمانیدن . تفهیم . دریاباندن . منکشف کردن . مکشوف کردن . فهماندن . واقف کردن . تعریف کردن . معروف کردن . تنبیه کردن . متنبه کردن . منتبه کردن . مطلع کر...
-
پاریما
لغتنامه دهخدا
پاریما. (اِخ )(سیرّا...) یکی از ارتفاعات بزرگ ناحیه ٔ کوهستانی امریکای جنوبی که هنوز کاملا مکشوف نیست و از آن رودهای اُرنوک و ریوبرانکو سرچشمه میگیرد. مهمترین قلل این رشته جبال به ارتفاع 2000 گز میرسد و سرحد میان کشور ونزوئلا و برزیل است .
-
عریان کردن
لغتنامه دهخدا
عریان کردن . [ ع ُرْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) برهنه کردن . عاری کردن . لخت کردن . مکشوف کردن . دور کردن پوشش از... : بخواب ماند نوک سنان او گر خواب چو در تن آید تن را ز جان کند عریان . فرخی .گر در لباس جهل دلم خفته بوداکنون از آن لباسش عریان کنم . ناصرخسر...
-
بوالفضول
لغتنامه دهخدا
بوالفضول . [ بُل ْ ف ُ ] (ع ص مرکب ) کنایه از یاوه گو. (آنندراج ). بیهوده گوی . (ناظم الاطباء) : این ابلهان که بی سببی دشمن منندبس بوالفضول و یافه درای وزنخ زنند. سنایی .همه جور زمانه بر فضلاست بوالفضول از جفاش زاستر است . خاقانی .ای بسا بوالفضول کز ...
-
محصنات
لغتنامه دهخدا
محصنات . [ م ُ ص َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مُحْصَنَة. زنان آزاد. (ترجمان القرآن جرجانی ) (ازمهذب الاسماء) : والمحصنات من النساء الا ما ملکت ایمانکم . (قرآن 24/4). و من لم یستطع منکم طولا ان ینکح المحصنات المؤمنات ... و آتوهن اجورهن بالمعروف محصنات غیر مساف...
-
مشعوف
لغتنامه دهخدا
مشعوف . [ م َ ] (ع ص ) دیوانه و شیفته ٔ دل رفته از جنون و بیم و مانند آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). شیفته و عاشق و محب . (غیاث ). عاشق . سخت دوستدار. شیفته . (یادداشت دهخدا) : مکشوف به کوشش و به بخشش مشعوف به قاد...