کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مکش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مکش
لغتنامه دهخدا
مکش . [ م َ ک ِ ] (اِمص ) مک و مص . || جذب و کشش . (ناظم الاطباء).
-
واژههای مشابه
-
مکش مرگ ما
لغتنامه دهخدا
مکش مرگ ما. [ م َ ک ُ م َ گ ِ ] (ص مرکب ) با ناز و عشوه و جامه های نیکو. شیک . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آدم نازک نارنجی وقر و فری و ژیگولو مآب . کسی که خود را به وضعی غیر عادی بیاراید و در رفتار خود قر و غمزه و غربیله ٔ فراوان داشته باشد. (فرهنگ ...
-
جستوجو در متن
-
جان سوختن
لغتنامه دهخدا
جان سوختن . [ ت َ ] (مص مرکب ) آتش گرفتن جان . رنج کشیدن جان . آزردن جان : از فراق تو مرا چون سوخت جان چون ننالم بی تو ای جان جهان . مولوی . || آزردن جان : برغم من بحریفان می شبانه مکش مسوز جان من و آه عاشقانه مکش .فغانی شیرازی (از ارمغان آصفی ).
-
کشمکش
لغتنامه دهخدا
کشمکش . [ ک ُ م َ ک ُ ] (اِ مرکب ) ترس . بیم خوف . || بانگ غازیان در میدان جنگ که فریاد می کنند: بکش و مکش . (ناظم الاطباء).
-
کین انگیختن
لغتنامه دهخدا
کین انگیختن . [ اَ ت َ ] (مص مرکب ) جنگ برانگیختن . مسبب جنگ شدن : دگر کین مینگیز در هیچ بوم سر کینه خواهان مکش سوی روم .نظامی .
-
ستارالعیوب
لغتنامه دهخدا
ستارالعیوب . [ س َت ْ تا رُل ْ ع ُ ] (اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی : یا کریم العفو ستارالعیوب انتقام از ما مکش اندر ذنوب . مولوی .و رجوع به سَتّار شود.
-
انجر و منجر
لغتنامه دهخدا
انجر و منجر. [ اَ ج َ رُ م َ ج َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) از اتباع در تداول عامه ، کشاکش . کش مکش . (یادداشت مؤلف ).
-
کشمکشان
لغتنامه دهخدا
کشمکشان . [ ک َم َ ک َ ] (اِ مرکب ) کش مکش . تعارض . جدال : پیر میخانه نمی داد بما دختر رزبر در میکده خوش کشمکشانی کردیم .ظهیرای نهاوندی (از آنندراج ).
-
واپس کشیدن
لغتنامه دهخدا
واپس کشیدن . [ پ َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) عقب کشیدن : گفت پا واپس کشیدی تو چراپای را واپس مکش پیش اندر آ. مولوی .و رجوع به واپس رفتن شود.
-
زحیر کشیدن
لغتنامه دهخدا
زحیر کشیدن . [ زَ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) غم خوردن . اندوهناک بودن . نگرانی داشتن . رنج بردن . فکر کردن . اندوه به دل راه دادن : بهر صورتها مکش چندین زحیربی صداع صورتی ، معنی بگیر.مولوی .
-
سنگباری
لغتنامه دهخدا
سنگباری . [ س َ ] (حامص مرکب ) عمل سنگ باران . رجم و سنگ انداز. (ناظم الاطباء) : مکن بر فرق خسرو سنگباری چو فرهادش مکش در سنگساری .نظامی .
-
سندان دلی
لغتنامه دهخدا
سندان دلی . [ س ِ دِ ] (حامص مرکب ) سخت دلی . آهن دلی . مقابل نرم دلی : بسندان دلی روی درهم مکش بتندی فرامش مکن وقت خوش .سعدی .
-
ازدب
لغتنامه دهخدا
ازدب . [ اَ دَ ] (اِ فعل ) مگیر. (دستور الفضلاء). مگیر و مکش . (اداة الفضلاء) (شعوری از محمودی ). مؤلف مؤید الفضلاء و آنندراج گوید: در این لغت شبهه است که فارسی است یا ترکی ، غالب آن است که ترکی است - انتهی . لکن در ترکی چنین کلمه ای نیست .