کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مکسور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مکسور
لغتنامه دهخدا
مکسور. [ م َ ] (ع ص ) شکسته . (منتهی الارب ) (غیاث ) (آنندراج ). شکسته شده . (ناظم الاطباء) : بار جودش نشست بر دینارزان رُخش زرد و پشت مکسور است . مسعودسعد.- مکسورالقلب ؛ دل شکسته . شکسته دل : طایر اقبال تو مکسورالقلب مقصوص الجناح ازاوج مطامح همت در...
-
واژههای همآوا
-
مکثور
لغتنامه دهخدا
مکثور. [ م َ ] (ع ص ) مغلوب در کثرت . (از اقرب الموارد). که گروه بسیار بر سر او ریخته و او را مغلوب کرده باشند و در حدیث حسین (ع ) است : مارأینا مکثوراً... منه . (از لسان العرب ). || مکثور علیه ؛ آن که چیزیش نمانده باشد و بر وی حقوق بسیار شده . (منت...
-
جستوجو در متن
-
مکاسیر
لغتنامه دهخدا
مکاسیر. [ م َ ] (ع ص ،اِ) ج ِ مکسور. (ناظم الاطباء). رجوع به مکسور شود.
-
مکسورة
لغتنامه دهخدا
مکسورة. [ م َ رَ ] (ع ص ) مؤنث مکسور. (ناظم الاطباء) (آنندراج ). رجوع به مکسور شود.
-
دبیا
لغتنامه دهخدا
دبیا. [ دِ ](فعل امر) (مرکب از دال مکسور + بیا) (و این دال مکسور چون بر سر افعال امر درآید، تکرار و کثرت عمل خواهد). || (صوت ) و همچنین . و قس علی ذلک .
-
الیة
لغتنامه دهخدا
الیة. [ اَ لی ی َ ] (اِخ ) نصر گوید: این نام در شعر آمده است و من نمیدانم که نام جایی است یاهمان اَلیَة است و بسبب ضرورت ، لام مکسور و یاء مشددشده است . (از معجم البلدان ). رجوع به اَلیَة شود.
-
افیده
لغتنامه دهخدا
افیده . [ اَف ْ ی ِ دَ ] (ع اِ) بمعنی دلها و این جمع فواد است که بمعنی دل باشد و حرف سوم آن همزه ٔ مکسور است . (آنندراج ). اَفْئِدة. رجوع به افئدة شود.
-
عیاض
لغتنامه دهخدا
عیاض . (ع مص ) عوض دادن . (ازمنتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). و اصل آن عِواض است که واو ماقبل مکسور به یاء بدل شده است . (از اقرب الموارد). عَوْض . عِوَض . رجوع به عوض شود.
-
آسغدن
لغتنامه دهخدا
آسغدن . [ س َ دَ ] (مص ) ساختن . آمادن . سیجیدن . بسیجیدن . || گرد آوردن . فراهم کردن .ریشه ٔ این کلمه اگر ساختن باشد سین بفتح است و اگر سیجیدن باشد سین مکسور است ، و تمیز آن برای من میسر نیست . رجوع به آسغده ، بسغده ، بسغدن و بسغدیدن شود.
-
حقن
لغتنامه دهخدا
حقن . [ ح ُ ق َ ] (ع اِ) ج ِ حقنه . (مهذب الاسماء) : و من احتاج الی ان یجعل الحنظل فی شی ٔ من الحقن القاه فی طبیخ الحقنة صحیحا غیر مکسور. (ابن البیطار).
-
دراک
لغتنامه دهخدا
دراک . [ دَ ک ِ ] (ع اِ فعل ) اسم فعل است به معنی امر، یعنی «أدرک » و درک کن ، کاف آن بسبب اجتماع ساکنین مکسور شده است . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
مبیهی
لغتنامه دهخدا
مبیهی . [ م ُ ب َ ] (ع ص ) پیداکننده ٔ قوت باه و تشدید ها و بدون یای تحتانی غلط است ... بدانکه مبیهی منسوب است به مبیه که صیغه ٔ اسم فاعل است بر وزن مصور از باب تفعیل مأخوذ از باه بحذف یای تحتانی مکسور به قانونی که بیفتد یاء مکسور از یای مشدد که ماق...
-
کائن
لغتنامه دهخدا
کائن . [ ءِ ] (ع ص ) موجودشونده . (از منتخب ) (غیاث ). موجود. هست .- کائن بودن ؛ موجود بودن . تکوین شدن .- کائن شدن ؛ مستقر شدن . استقرار یافتن . استوار شدن .|| واقع شونده : المقدر کائن . || چند. کایّن . (منتهی الارب ). مؤلف غیاث آرد: مشتق از کون ...