کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مکزوز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مکزوز
لغتنامه دهخدا
مکزوز. [ م َ ] (ع ص ) کزاز زده شده . (منتهی الارب ). کزاز زده و کزاز بیماریی که از سردی پیدا گردد. (آنندراج ). گرفتار لرزه ٔ شدیدو سخت . (ناظم الاطباء). آن که گرفتار بیماری کزاز باشد. (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
مکظوظ
لغتنامه دهخدا
مکظوظ. [ م َ ] (ع ص ) مکظظ.(ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به مکظظ شود.
-
جستوجو در متن
-
مزکوم
لغتنامه دهخدا
مزکوم . [ م َ ] (ع ص ) به زکام مبتلا شده . (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد). بیمار زکام . (آنندراج ). گرفتار زکام و زکام زده . (ناظم الاطباء). زکام گرفته . (دهار). مأروض . سرماخورده . آنکه زکام دارد. چائیده . زکام کرده . زکام یافته . چایمان کرده . م...