کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مکرم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مکرم
لغتنامه دهخدا
مکرم . [ م َ رَ ] (ع مص ) کَرَم . کرامت . (ناظم الاطباء). رجوع به کرم و کرامت شود. || (ص ) رجل مکرم و مکرمة؛ مرد بخشنده و جوانمرد. ج ، مکارم . (از اقرب الموارد).
-
مکرم
لغتنامه دهخدا
مکرم . [ م َ رُ ] (ع اِمص ، اِ) بزرگی و جوانمردی و مردی . مَکرُمة. ج ، مکارم . (منتهی الارب ). بزرگی و جوانمردی و کرامت و سبب کرم . (ناظم الاطباء). بزرگی و جوانمردی . ج ، مکارم . (آنندراج ). مکرمة. (اقرب الموارد) (المحیط المحیط). || (ص ) ارض مکرم ؛ ز...
-
مکرم
لغتنامه دهخدا
مکرم . [ م ُ رَ ] (ع مص ) گرامی کردن و هو مصدر مثل مُخرَج و مُدخَل و منه قری ٔ قوله تعالی : و من یهن اﷲ فماله من مکرم ؛ ای اکرام . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ). || (ص ) گرامی داشته . بزرگ داشته شده : وقالوا اتخذ الرحمن ولداً سبحانه ...
-
مکرم
لغتنامه دهخدا
مکرم . [ م ُ رِ ] (ع ص ) نوازنده و بخشنده .(آنندراج ). اکرام کننده . (ناظم الاطباء) : خار است ز فعل زشت خود خوارخرما ز خوشی چودست مکرم . ناصرخسرو.منعما مکرما خداونداشاکرند از تو خلق و تومشکور. ابوالفرج رونی .باده خواه و به یاد صاحب نوش صاحب مکرم عدیم...
-
مکرم
لغتنامه دهخدا
مکرم . [ م ُ ک َرْ رَ ] (ع ص ) گرامی کرده شده و بزرگ داشته شده . (آنندراج ). گرامی شده و تعظیم شده و توقیر کرده شده و احترام کرده شده و عزیز داشته شده . (ناظم الاطباء). گرامی داشته . گرامی . مُبَجَّل . معظم . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : نزدیک کردگا...
-
مکرم
لغتنامه دهخدا
مکرم . [ م ُ ک َرْ رِ ] (ع ص ) گرامی کننده .(آنندراج ) (از منتهی الارب ). و رجوع به تکریم شود.
-
واژههای مشابه
-
عسکر مکرم
لغتنامه دهخدا
عسکر مکرم . [ ع َ ک َ رِ م ُ رَ ] (اِخ ) شهری است مشهور از نواحی خوزستان ، منسوب به مکرم بن معزاء حارث ، یکی از افراد بنی جَعْوَنةبن حارث بن نُمَیربن عامربن صعصعة. (از معجم البلدان ). شهری است معروف ، و گویا معرب است . (از المعرب جوالیقی ). شهری است ...
-
عین مکرم
لغتنامه دهخدا
عین مکرم . [ ع َ ن ِ م ُ رَ ] (اِخ ) شهری است ازآن ِ بنی حِمّان ، سپس ازآن ِ مکرم . (از معجم البلدان ).
-
روح مکرم
لغتنامه دهخدا
روح مکرم . [ ح ِ م ُ ک َرْ رَ ] (اِخ ) کنایه از جبرئیل علیه السلام است . (از غیاث اللغات ) (برهان قاطع) (از آنندراج ). رجوع به جبرئیل و روح و روح القدس و روح قدس شود.
-
مکرم الصلیحی
لغتنامه دهخدا
مکرم الصلیحی . [ م ُ ک َرْ رَ مُص ْ ص ُ ل َ ] (اِخ ) احمدبن علی بن محمدالصلیحی از ملوک یمن . در سال 459 پس از کشته شدن پدرش به حکومت رسید و در صنعا اقامت کرد و با قاتل پدرش سعیدبن نجاح جنگید و وی را کشت . او مبارزی با حزم و صحیح الرأی و شاعری فصیح ب...
-
مکرم زاده
لغتنامه دهخدا
مکرم زاده . [ م ُ رِ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) زاده ٔ مکرم . فرزند مکرم . فرزند شخص بخشنده و احسان کننده : اهل حکمت را به مدح توست رغبت بیشترزان که مکرم زاده و باحرمت و باحشمتی . سوزنی .و رجوع به مکرم شود.
-
اصحاب مکرم
لغتنامه دهخدا
اصحاب مکرم . [ اَ ب ِ م ُ ک َرْ رَ ](اِخ ) پیروان مکرم بن عبداﷲ عجلی ، ازجمله ٔ ثعالبه بودند ولی از آنها منشعب شدند و گفتند: تارک صلات کافر است از اینرو که خدا را نمیشناسد، همچنین مرتکبان دیگر کبایر را کافر میخواندند، چه عقیده داشتند گناهکاران همه خد...
-
جستوجو در متن
-
قطوطائی
لغتنامه دهخدا
قطوطائی . [ ق َ ] (اِخ ) مکرم بن احمدبن مکرم ، عم ابوالعباس بن مکرم . از راویان است . (اللباب ).