کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مکانیابی 2 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
نقل مکان
لغتنامه دهخدا
نقل مکان . [ ن َ ل ِ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِمص مرکب ) جابه جا شدن . از جائی به جای دیگر رفتن . تغییر مکان و منزل دادن : دل به خط نقل مکان کرد از آن حلقه ٔ زلف می توان یافت که انداز رهائی دارد. صائب (از آنندراج ).طاقت نقل مکان نبوداز آن چون سنگ پشت در...
-
عالی مکان
لغتنامه دهخدا
عالی مکان . [ م َ ] (ص مرکب ) آنکه منزلت و مقام رفیع دارد. آنکه مکان شریف دارد. عالیقدر. عالیجاه : بگشا ز بال همت عالی مکان گره تا کی شوی چو بیضه در این آشیان گره .صائب (از آنندراج ).
-
زه مکان
لغتنامه دهخدا
زه مکان . [ زِه ْ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان اسفندقه است که در بخش ساردوئیه ٔ شهرستان جیرفت واقع است و 360 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
مریم مکان
لغتنامه دهخدا
مریم مکان . [ م َرْ ی َ م َ ] (ص مرکب ) دارای مکانی همانند مکان مریم : زان رای کان برادر عیسی نفس زده دولت نصیب خواهر مریم مکان شده .خاقانی .
-
خرم مکان
لغتنامه دهخدا
خرم مکان . [ خ ُرْ رَ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کام فیروز بخش اردکان شهرستان شیراز، واقع در 45هزارگزی راه فرعی کام فیروز به پل خان . این دهکده در جلگه واقع است . آب آن از رودخانه ٔ شول و محصول آن غلات و برنج و ماش و شغل اهالی زراعت . راه آن مالر...
-
خوش مکان
لغتنامه دهخدا
خوش مکان . [ خوَش ْ / خُش ْ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان جوانرود بخش پاوه ٔ شهرستان سنندج واقع در جنوب خاوری پاوه و 7 هزارگزی راه اتومبیل رو کرمانشاه به پاوه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
خوش مکان
لغتنامه دهخدا
خوش مکان . [ خوَش ْ / خُش ْ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان عیسوند بخش برازجان شهرستان بوشهر. واقع در نه هزارگزی جنوب باختری برازجان ، کنار راه شوسه ٔ بوشهر به شیراز. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
-
خوش مکان
لغتنامه دهخدا
خوش مکان . [خوَش ْ / خُش ْ م َ ] (اِ مرکب ) مکان خوب . جای نیکو.
-
جستوجو در متن
-
منسک
لغتنامه دهخدا
منسک . [ م َ س ِ / س َ ] (ع اِ) قربانگاه . (ترجمان القرآن ). آنجا که قربان کنند در حج . ج ، مناسک . (مهذب الاسماء). قربانی جای . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). جای قربانی حاجیان . (غیاث ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || طاعتگاه . (دهار). جای عباد...
-
یافتن
لغتنامه دهخدا
یافتن . [ ت َ ] (مص ) وَجد. جِدة. وُجد. اِجدان . (از منتهی الارب ). وِجدان . وُجود. (از منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). الفاء. (منتهی الارب ) (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). واجد شدن . اصابت . نیل . (منتهی الارب ). مغارطة. (منتهی الارب ). یابیدن ....
-
صائب
لغتنامه دهخدا
صائب . [ ءِ] (اِخ ) تبریزی . سلسله ٔ نسب مولانا سیدمحمدعلی صائب تبریزی به شمس الدین تبریزی معروف میرسد. والد ماجد وی میرزا عبدالرحیم که یکی از تجار معتبر تبارزه ٔ عباس آباد اصفهان بود از جمله ٔ اشخاصی است که به امر شاه عباس اول از تبریز کوچیده و در ع...
-
اسم مصدر
لغتنامه دهخدا
اسم مصدر. [ اِ م ِ م َ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اسم مصدر در عربی : ابن مالک در الفیة گوید : بفعله المصدر الحق فی العمل مضافاً او مجرداً او مع اَل ان کان فعل مع اَن او ما یحل محلّه و لاسم مصدر عمل .عبدالرحمن سیوطی در شرح بیت اخیر در «بهجةالمرضیة»...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن مفرج بن ابی الخلیل النباتی ، مکنی به ابوالعباس و معروف به ابن الرومیة اموی اندلسی اشبیلی . ابن ابی اصیبعه در عیون الانباء آرد: وی از اهل اشبیلیه و از اعیان علماء و اکابر فضلای آن شهر بود و در علم نبات و معرفت اشخاص ...
-
جای
لغتنامه دهخدا
جای . (اِ) جا. مقام . (برهان ). مطلق مکان . (بهار عجم ) (آنندراج ). لهذا اطلاق آن بر خانه نیز آمده و این خالی از غرابت نیست . (بهار عجم ) (آنندراج ). مکان . مسکن . خانه . محل . جا. (ناظم الاطباء). منزل . بقعه . آرامگاه . مَوضِع. مَأوی ̍. مَعان . حَی...