کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مکانیکی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مکانیکی
لغتنامه دهخدا
مکانیکی . [ م ِ ] (ص نسبی ) منسوب به مکانیک : صنایع مکانیکی . || (اِ مرکب ) جایی که امور مربوط به مکانیک انجام شود: مغازه ٔ مکانیکی . || (حامص ) عمل مکانیک . هنر و فن در امور مکانیک .
-
واژههای مشابه
-
واحد مکانیکی
لغتنامه دهخدا
واحد مکانیکی . [ ح ِ دِ م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) واحد مربوط بیکی از شعب علم مکانیک که رشته ای از دانش فیزیک است . این گونه واحدها عبارتند از واحد نیرو و یا قوه ، واحد کار ، واحد توان یا قدرت و واحد فشار .
-
جستوجو در متن
-
بردار
لغتنامه دهخدا
بردار. [ ب ُ ] (اِ مرکب ) حامل فیزیکی و مکانیکی . (از اصطلاحات مصوب فرهنگستان ).
-
شوتن
لغتنامه دهخدا
شوتن . [ ش ُ ت ِ ] (اِخ ) ناحیه ای در بلژیک (آنورس )، سکنه ٔ آن 16900 تن ، صنایع آن مکانیکی و نساجی . (از فرهنگ فارسی معین ).
-
واشر
لغتنامه دهخدا
واشر. [ ش ِ ] (انگلیسی ، اِ) ابزاری است که در ماشین ها و وسایل مکانیکی به کار میرود و بیشتر در بین دوقطعه که روی هم قرار می گیرند گذاشته می شود و جنس آن ممکن است از مقوا، آهن ، مس ، لاستیک و کائوچو باشد.
-
واتنشاید
لغتنامه دهخدا
واتنشاید. [ ت ِ ] (اِخ ) شهری است در آلمان در وستفالی شمالی در ناحیه ٔ رور که 73000 تن سکنه دارد و مرکز صنایع فلزکاری ، کفش سازی و مکانیکی است .
-
دست بافی
لغتنامه دهخدا
دست بافی . [ دَ ] (حامص مرکب ) عمل دست باف . بافتن بدون چرخ و وسائل مکانیکی . بافتن با دست . و رجوع به دست باف شود.
-
پاوییی
لغتنامه دهخدا
پاوییی . [ وی یی ] (اِخ ) مرکز ناحیه ٔ سِن سفلی از ناحیه ٔ روئن دارای 3979 تن سکنه و کارخانه ٔ ریسندگی و نسّاجی و آلات مکانیکی .
-
براتیسلاوا
لغتنامه دهخدا
براتیسلاوا. [ برْا / ب ِ ] (اِخ ) شهری در چکسلواکی در ساحل دانوب دارای 247000 تن سکنه و صنایع مکانیکی و شیمیائی و نساجی . (از فرهنگ فارسی معین ).
-
معادل
لغتنامه دهخدا
معادل . [ م ُ دِ ] (ع ص ) همسرو همتا. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || برابر و مساوی و یکسان . (ناظم الاطباء). هم چند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || مانند و مشابه و مانند هم . (از ناظم الاطباء). || راست و درست . (ناظم الاطباء). || هم ار...
-
کمپرس کردن
لغتنامه دهخدا
کمپرس کردن . [ ک ُ رِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) (دراصطلاح مکانیکی ) وقتی کمپرسور موتور بیش از حد لزوم فعالیت کند، می گویند کمپرس می کند (و این از عیوب موتور است ) (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کمپرس شود.
-
دورتموند
لغتنامه دهخدا
دورتموند. [ دُ ] (اِخ ) شهری در آلمان (رن شمالی وستفالی ) در ساحل امشر با 554500 سکنه و دارای معادن زغال سنگ و استخراج و ذوب آهن و مصنوعات مکانیکی و ماشین و محصولات شیمیایی .
-
سان مارتین پروانسال
لغتنامه دهخدا
سان مارتین پروانسال . [ پْرُ / پ ُ رُ ] (اِخ ) ناحیه ای است از بارسلونا (برشلونه ) در اسپانیا و ازمراکز صنعتی است ، در این محل تجارت پنبه و آلات مکانیکی و برق ، رائج است . (الحلل السندسیه ج 1 ص 272).