کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مژکداران پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
مژک داران
لغتنامه دهخدا
مژک داران . [ م ُ / م ِ ژَ ] (اِ مرکب ) رده ای از جانوران تک سلولی که در آب زندگی میکنند و اطراف غشاء محافظ بدن آنها را مژکهای لرزان احاطه کرده است . حرکت این مژکها هم موجب تغییر مکان حیوان است و هم وسیله ٔ اخذ طعمه ٔ آنهاست . از این رده میتوان ورتیس...
-
مژک
لغتنامه دهخدا
مژک . [ م ُ / م ِ ژَ ] (اِمصغر) مصغر مژه . (آنندراج ) (شعوری ). || زائده ٔ سیتوپلاسمی و میکروسکوپی برخی از سلولها (مانند سلولهای پوششی دیواره ٔ داخلی قصبةالریه در انسان )و برخی جانوران تک سلولی . (از دائرة المعارف کیه ).- مژک های لرزان ؛ زوائد سیتوپ...
-
داران
لغتنامه دهخدا
داران . (اِخ ) دهی جزء دهستان علمدارگرگر بخش جلفا شهرستان مرند، چهل و سه هزارگزی شمال مرند. چهارده هزارگزی راه مالرو بخط آهن جلفا - تبریز. جلگه معتدل . سکنه 778 تن . آب آن از چشمه و قنات . محصول آنجا غلات ، پنبه ، ابریشم ، شغل اهالی زراعت و راه آن ما...
-
داران
لغتنامه دهخدا
داران . (اِخ ) قصبه ٔ مرکزی شهرستان فریدن و بطور مستقیم در صد و بیست هزارگزی شمال باختری اصفهان واقع شده . خلاصه مشخصات و مشخصات جغرافیایی آن بشرح زیر است : طول : پنجاه درجة و 24 دقیقه و سی ثانیه خاوری از نصف النهار گرینویچ ، عرض : 32درجه و 58 دقیقه ...
-
داران
لغتنامه دهخدا
داران . (اِخ ) یکی از بخش های دوگانه حومه ٔ شهرستان فریدن . حدود و مشخصات آن بشرح زیر است : از شمال بشهرستان خوانسار و گلپایگان ، از جنوب به بخش مرکزی شهرکرد، از خاور به بخش نجف آباد، از باختر به بخش آخوره و بلوک الیگودرز. هوای بخش : نظر به اینکه این...
-
مژک دار
لغتنامه دهخدا
مژک دار.[ م ُ / م ِ ژَ ] (نف مرکب ) دارنده ٔ مژک . سلول منفرد و یا بافتی که دارای مژک است (مانند یک پارامسی که یک سلول منفرد و یک حیوان تک سلولی است که حول بدنش دارای مژک است و بافت پوششی داخلی قصبة الریه ). رجوع به مژک و مژک داران شود.
-
کیسه داران
لغتنامه دهخدا
کیسه داران . [ س َ / س ِ ] (اِ مرکب ) (اصطلاح جانورشناسی ) راسته ای است از پستانداران پست جزو دسته ٔ بی جفتان که جنس ماده ٔ آن در حالت بارداری فاقد جفت است و بنابراین جنین در رحم نمی تواند تغذیه کند لذا به محض آنکه مدت کمی (در حدود یک هفته ) از لقاح ...
-
دنباله داران
لغتنامه دهخدا
دنباله داران . [ دُم ْ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) (اصطلاح نجوم ) جمع فارسی دنباله دار. ذوات الاذناب . ذوذنب . اجرامی آسمانی دارای ماهیت سحابی که بر مسیرهایی در حول خورشید حرکت می کنند و گاهی به مدتی از چند روز تا چندین ماه برای ساکنین زمین مرئی هستند. ست...
-
روزن داران
لغتنامه دهخدا
روزن داران . [ رَ / رُو زَ ] (اِ مرکب ) ج ِ روزن دار. رده ای از جانوران یک سلولی که بواسطه ٔ جلد سختی که بدنشان را احاطه کرده مشخصند، این جلد سخت دارای روزنهایی است که سیتوپلاسم حیوان از آنها خارج میشود و پاهای کاذب را تشکیل میدهد. (از فرهنگ فارسی مع...
-
ریسه داران
لغتنامه دهخدا
ریسه داران . [ س َ / س ِ ] (اِ مرکب ) رستنی هایی که یاخته های آنها یکسان است . (لغات فرهنگستان ). ریسه داران مشتمل بر باکتریها و قارچها و گلسنگها است که تمام آنها از ریسه های یکنواخت تشکیل یافته اند. (از گیاه شناسی گل گلاب ص 124).
-
قلب داران
لغتنامه دهخدا
قلب داران . [ ق َ ] (نف مرکب ) ج ِ قلب دار. || (اصطلاح نظامی ) جوانانی که فوج قلب به آنها استقامت داشته باشد. (آنندراج ) : کشیدند صف قلب داران روس وز آن قلبی آراسته چون عروس . نظامی (از آنندراج ).و اگر قلب به معنی دل گرفته شود مراد از آن بهادران قوی ...
-
فغان داران
لغتنامه دهخدا
فغان داران . [ ف َ ] (نف مرکب ، ق مرکب ) فریادکنان . در حال فغان داشتن . در حال ناله و زاری . زاری کنان : چو شیرین دیدشان زار و خروشان بسوک شه فغانداران و جوشان . نظامی .رجوع به فغان داشتن شود.
-
مهره داران
لغتنامه دهخدا
مهره داران . [ م ُ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) در اصطلاح جانورشناسی ، نام عام کلیه ٔ جانوارن استخواندار. جانورانی که دارای استخوان می باشند که بالمآل صاحب تیره ٔ پشت (ستون فقرات ) هستند. استخوانداران . ذی فقاران . ذوفقاران .
-
مژه داران
لغتنامه دهخدا
مژه داران . [ م ُ / م ِ ژَ / ژِ ] (اِ مرکب ) دارندگان مژه . که دارای مژه هستند. || مژکداران . رجوع به مژکداران شود.
-
پنجه داران
لغتنامه دهخدا
پنجه داران . [ پ َ ج َ / ج ِ ] (اِ مرکب ) جانورانی که دارای پنجه اند. (از لغات فرهنگستان ، در معنی انگی کوله ). و این غلط است چه کلمه ٔ انگی کوله بمعنی ناخن ور و ذوالظﱡفر است نه صاحب پنجه .