کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مُّقِيمٌ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
مقیم
لغتنامه دهخدا
مقیم . [ م ُ ] (ع ص ) آن که در جایی آرام کند و دوام ورزد و آن را وطن کند و باشنده و متوطن و ساکن و قرارگرفته . (ناظم الاطباء). اقامت کننده . قاطن . ساکن . جای گرفته . جای گیر در جایی . ثاوی . مقابل مسافر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : مرا بی روی تو ن...
-
مقیم استرآبادی
لغتنامه دهخدا
مقیم استرآبادی . [ م ُ م ِ اِ ت َ ] (اِخ ) میرمحمدبن سیدمحمد دانیال از شاعران قرن دهم و یازدهم هجری است . از اوست :افسوس که اهل هنر و هوش شدندوز خاطر همدمان فراموش شدندآنان که به صد زبان سخن می گفتندآیا چه شنیدند که خاموش شدند.و رجوع به فرهنگ سخنوران...
-
مقیم اصفهانی
لغتنامه دهخدا
مقیم اصفهانی . [ م ُ م ِ اِ ف َ ] (اِخ ) میرزا مقیم کتابدار پسر میرزا قواما از شاعران قرن یازدهم هجری است . از اوست :کیفیت بهار ره هوش می زندسودا به سر چو باده به خم جوش می زندگل را مراد ناله ٔ بلبل شنیدن است زین خنده ها که از لب خاموش می زند.و رجوع ...
-
مقیم بخارایی
لغتنامه دهخدا
مقیم بخارایی . [ م ُ م ِ ب ُ ] (اِخ ) از شاعران معاصر مؤلف تذکره ٔ نصرآبادی و از مصاحبان وی بود که مدتی در اصفهان اقامت داشت . از اوست :خاک ره گشتم و دل در طلب درد هنوزهست از عشق تو این سلسله در گرد هنوزگرچه دورم ز تو از همدمی سوختگان گرم رخسار توام...
-
مقیم تبریزی
لغتنامه دهخدا
مقیم تبریزی . [ م ُ م ِ ت َ ] (اِخ ) (میرزا...) ابن ملا بایندر تبریزی از شاعران قرن یازدهم هجری است . از اوست :خیره چشمیهای من کمتر ز تیغ یار نیست از نگاه ما و او شمشیر بر هم می خورد.و رجوع به تذکره ٔ نصرآبادی ص 401 و فرهنگ سخنوران شود.
-
مقیم سبزواری
لغتنامه دهخدا
مقیم سبزواری . [ م ُ م ِ س َ ] (اِخ ) از شاعران قرن دهم هجری است که روزگاری مقیم هندوستان بود. از اوست :با مقیم از ناز گفتی نیست پروای کسم آری آری کی به این خوبی ترا پروای ماست .و رجوع به فرهنگ سخنوران و قاموس الاعلام ترکی شود.
-
مقیم کازرونی
لغتنامه دهخدا
مقیم کازرونی . [ م ُ م ِ زِ ] (اِخ ) از شاعران نیمه ٔ اول قرن دهم هجری است . از اوست :همه کردند دوا درد دل شیدایی من و سودای تو و عالم بی پروایی .ورجوع به فرهنگ سخنوران و مجالس النفایس ص 389 شود.
-
مقیم کیخسروی
لغتنامه دهخدا
مقیم کیخسروی . [ م ُ م ِ ک َ خ ُ رُ ] (اِخ ) از امرای سلطان حسین میرزا بود و طبعی لطیف داشت و شعر می سرود. از اوست :شراب خوردن دایم خراب ساخت مراخراب بودم و آخر سراب ساخت مرا.(از مجالس النفایس ص 171).
-
مقیم هندوستانی
لغتنامه دهخدا
مقیم هندوستانی . [ م ُ م ِ هَِ ] (اِخ ) از شاعران قرن دوازدهم هجری و از اکابر هندوستان بوده است . از اوست :اشک چشمم رفته رفته در گلو زنجیر شدطفل دامنگیر من آخر گریبانگیر شد.و رجوع به فرهنگ سخنوران و صبح گلشن ص 443 شود.
-
مقیم هندوستانی
لغتنامه دهخدا
مقیم هندوستانی . [ م ُ م ِ هَِ ] (اِخ ) شیخ محمد از شاعران قرن سیزدهم هجری و مصاحب منشی احمدعلی رسای لکهنویی بود و مشترکاً باوی منظومه ای به نام «نیشتر غم » سروده است . و رجوع به فرهنگ سخنوران و قاموس الاعلام ترکی و تذکره ٔ صبح گلشن ص 442 شود.
-
مقیم آباد
لغتنامه دهخدا
مقیم آباد. [ م ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان کام فیروز است که در بخش اردکان شهرستان شیراز واقع است و 102 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ، ج 7).
-
چشمه مقیم
لغتنامه دهخدا
چشمه مقیم . [ چ َ م َ م ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شهاباد بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند که در 9 هزارگزی جنوب باختری بیرجند واقع است . دامنه و معتدل است و4 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
مقیم جعفری شیرازی
لغتنامه دهخدا
مقیم جعفری شیرازی . [ م ُ م ِ ج َ ف َ ی ِ] (اِخ ) از شاعران قرن یازدهم هجری است . از اوست :برندش خوبرویان دست بر دست سری کافتاده در پای تو باشد.و رجوع به تذکره ٔ نصرآبادی ص 287 شود.
-
مقیم منزل هفتم
لغتنامه دهخدا
مقیم منزل هفتم . [ م ُ م ِ م َ زِ ل ِ هََ ت ُ ] (اِخ ) کنایه از زحل است و آن در فلک هفتم می باشد. (برهان ) (آنندراج ). ستاره ٔ زحل . (ناظم الاطباء).