کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مُّبَارَکاً پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
مبارک ا
لغتنامه دهخدا
مبارک ا. [ م ُ رَ کُل ْ لاه ] (اِخ ) مؤلف مرآت خیال وی را سخت ستوده و از او است :این رفیقان به رنج شادی من همدم عیش و نامرادی من ساقی و ساغرو شراب مننددر شب تار ماهتاب منندتحفه ٔ بلبلان این باغ است لاله ایم و ز ما همین داغ است .(مرآت الخیال ص 307 و ...
-
جستوجو در متن
-
فرخا
لغتنامه دهخدا
فرخا. [ ف َرْ رُ ] (صوت ) نیکا. مبارکا. خوشا. ای بس فرخ . زهی فرخی . (یادداشت به خط مؤلف ) : کار اگر رنگ و بوی دارد و بس حبذا چین وفرخا فرخار.سنایی .
-
تهمت پذیر
لغتنامه دهخدا
تهمت پذیر. [ ت ُ م َ پ َ ] (نف مرکب ) قابل تردید. انکارپذیر. تردیدپذیرنده : مبارکا خدایی که در سختی و نرمی احکام او تهمت پذیر نیست . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 309). رجوع به تهمت و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
مثوی
لغتنامه دهخدا
مثوی . [ م َث ْ وا ] (ع اِ) مقامگاه . (دهار). منزل و جای باش . ج ، مثاوی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). جای آرام و قرارگاه . ج ، مثاوی . (آنندراج ). منزل . یقال : نزلوا مثوی مبارکاً؛ ای منزلاً. ج ، مثاوی . (محیط المحیط). اقامت . ج...
-
سختی
لغتنامه دهخدا
سختی . [ س َ ] (حامص ) مقابل سستی . (آنندراج ) : زمین زراغن بسختی چو سنگ نه آرامگاه و نه آب و گیا. بهرامی .در نرمی و سختی نصیحت باز نگیرم از او در هیچ جای . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 316).همچو سنگ است تیرش از سختی دم او همچو دم ّ فلماخن . نجیبی .گروگان خ...
-
بلدة
لغتنامه دهخدا
بلدة. [ ب َ دَ ] (ع اِ) شهر، مانند بصره و دمشق . (منتهی الارب ). واحد بلد. (فرهنگ فارسی معین ). شهر و شهر آبادان . (دهار). قطعه ای از بَلد یعنی جزء معین و تخصیص یافته ای از آن چون بصره از عراق و دمشق از شام . (از اقرب الموارد). بُلدان . (دهار). و رجو...
-
مبارک
لغتنامه دهخدا
مبارک . [ م ُ رَ ] (ع ص ) برکت کرده شده . (آنندراج ) (غیاث ) (ترجمان القرآن ). با برکت . (تفسیر ابوالفتوح رازی ج 4 چ 2 ص 231). برکت داده شده . و قوله تعالی : و جعلنی مبارکاً أین ما کنت (قرآن ، 32/19)؛ ای نفاعاً. (ناظم الاطباء): گفت [ مأمون ] ای اما...
-
طوفان نوح
لغتنامه دهخدا
طوفان نوح . [ ن ِ نو ] (اِخ ) مصیبت و بلیه ای که بر بنی نوع بشر آمده و هیچ یک از بنی نوع بشر جز هشت نفر خانواده ٔ نوح رهائی نیافتند. (قاموس کتاب مقدس ). فروگرفتن قسمتی بزرگ یا همه ٔ زمین در زمان نوح . صاحب مرآت جهان نما آورده که : اهل تاریخ از سه طوف...
-
حج
لغتنامه دهخدا
حج . [ ح َج ج / ح ِج ج ] (ع مص ) آهنگ کردن . (منتهی الارب ). آهنگ کردن به چیزی . القصد الی الشی ٔ المعظم . (تعریفات جرجانی ص 56). قصد. (ترجمان القرآن جرجانی ) (منتهی الارب ). قصد کردن . (ترجمان القرآن ). || تردد. آمدوشد کردن با کسی . بسیار آمدورفت کر...