کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مَّلْجَأٍ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ملجا
لغتنامه دهخدا
ملجا. [ م َ ] (ع اِ) مأخوذ از تازی ، مَلجَاء.پناهگاه و جای پناه و مأمن و جای امن و پشت و پناه و جای استراحت و آسایش . (ناظم الاطباء) : روزی است ازآن پس که در آن روز نیابندخلق از حکم عدل نه ملجا و نه منجا. ناصرخسرو.جاودان زی تو که ایمن بود از نکبت چ...
-
واژههای همآوا
-
ملجا
لغتنامه دهخدا
ملجا. [ م َ ] (ع اِ) مأخوذ از تازی ، مَلجَاء.پناهگاه و جای پناه و مأمن و جای امن و پشت و پناه و جای استراحت و آسایش . (ناظم الاطباء) : روزی است ازآن پس که در آن روز نیابندخلق از حکم عدل نه ملجا و نه منجا. ناصرخسرو.جاودان زی تو که ایمن بود از نکبت چ...
-
جستوجو در متن
-
ناجرمکی
لغتنامه دهخدا
ناجرمکی . [ ج ُ م َ ] (ص نسبی ) منسوب به ناجرمک . (حاشیه ٔ برهان چ معین ) : من و ناجرمکی و دیر مخران در بغراطیانم جا و ملجا.خاقانی .
-
بقراطیان
لغتنامه دهخدا
بقراطیان . [ ب ُ ] (اِخ ) سلاطین تفلیس را گویند. (یادداشت مؤلف ) : من و ناجرمکی و دیر مخران در بقراطیانم جا و ملجا.خاقانی (دیوان چ سجادی ص 25).
-
غانم
لغتنامه دهخدا
غانم . [ ن ِ ] (اِخ ) ابن محمد بغدادی ، مکنی به ابومحمد. او راست : کتاب مجمع الضمانات و کتاب ملجاً القضات عندتعارض البینات . (معجم المطبوعات ستون 385 و 515).
-
منجاء
لغتنامه دهخدا
منجاء. [ م َ ] (ع اِ) رستن جای . (مهذب الاسماء). نجات گاه و جای نجات و پناهگاه . (ناظم الاطباء). مکان نجات . (از اقرب الموارد) : روزی است از آن پس که در آن روز نیابندخلق از حکم عدل نه ملجا و نه منجا. ناصرخسرو.عدل او ملجاء ملهوفان و فضل او منجای متأس...
-
مخران
لغتنامه دهخدا
مخران . [ م ُ ] (اِخ ) در اصل مُخنار به معنی بلوطزار، بیشه ٔ بلوط، ناحیه ای است که میان دو شعبه از رود کور به نام کسانی و ارگاوی واقع شده و دیر مخران باید همان دیر مشهور «شیو - مغویم » باشد که در ساحل شمالی رود کور، تقریباً به مسافت 7هزار گز در شمال ...
-
تردامن
لغتنامه دهخدا
تردامن . [ ت َ م َ ] (ص مرکب ) کنایه از فاسق و فاجر و بدگمان و عاصی و مجرم و گناهکار و آلوده ٔ معصیت و ملوث باشد. (برهان ) (از ناظم الاطباء). کنایه از فاسق و فاجر. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). فاسق . (فرهنگ رشیدی ). آلوده ٔ معصیت . (اوبهی ) (فرهنگ خطی ...
-
ملجاء
لغتنامه دهخدا
ملجاء. [ م َ ج َءْ ] (ع اِ) پناگاه . ج ، ملاجی ٔ.(مهذب الاسماء). اندخسواره . (دهار). پناهگاه . (ترجمان القرآن ). پناه جای . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). به معنی جای پناه مأخوذ از لجاء که به معنی پناه گرفتن است . (غیاث ) (آنندراج ). مَعقِل . مَلاذ....
-
جدیدالایمان
لغتنامه دهخدا
جدیدالایمان . [ ج َ دُل ْ ] (ع ص مرکب ) مقصود از این اصطلاح در میان یهود شخصی است که از بت پرستی برگردد و بدین یهود گرود. شریعت موسی و کتب انبیاء، یهود را بمهربانی و غریب نوازی نسبت به این گونه اشخاص تکلیف مینمایند. و مقصود از غریب شخصی است که از اسر...
-
مآب
لغتنامه دهخدا
مآب . [ م َ ] (ع مص ) بازگشتن . (تاج المصادر بیهقی ). بازگشتن . اَوب . اِیاب . اِیّاب . اَوبَة. اَیبَة. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آب من سفره اوبا و مآباً؛ از سفر خویش بازگشت . (از اقرب الموارد). || (اِمص ) بازگشت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطبا...
-
نگین
لغتنامه دهخدا
نگین . [ ن ِ ] (اِ) گوهر و سنگ قیمتی که به روی انگشتری نصب کنند. (ناظم الاطباء). فص ّ. نگینه . (یادداشت مؤلف ). فیروزه و لعل و یاقوت و الماس یا دیگر سنگهای قیمتی که در نگین دان حلقه ٔ انگشتری کار بگذارند : نگین بدخشی بر انگشتری ز کمتر به کمتر خرد مش...
-
عدل
لغتنامه دهخدا
عدل . [ ع َ ] (ع اِمص ) مقابل ستم . مقابل بیداد. داد. (دستوراللغة). مقابل جور. ضد جور. نقیض جور. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). مقابل ظلم . نصفت . قسط. عدالت . انصاف . امری بین افراط و تفریط. (از قطرالمحیط) (از اقرب الموارد). مساوات در مکافات به نیکی...