کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مِک زیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
مک
لغتنامه دهخدا
مک . [ م َ ] (اِمص ) مکیدن بود. (لغت فرس چ اقبال ص 277). به معنی مکیدن باشد. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). مَص ّ. مَک ّ. مک زدن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ماده ٔبعد شود. || یکبار مکیدن . (ناظم الاطباء).و رجوع به مِک شود. || (فعل امر)...
-
مک
لغتنامه دهخدا
مک . [ م َک ک ] (ع مص ) مکیدن . (تاج المصادر) (المصادر زوزنی ) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). مک المخ مکاً؛ مکید همه مغز استخوان را. (از اقرب الموارد). || ریخ زدن . فضله انداختن . مک بسلحه ؛ ریخ زد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).مک الطائر بسلحه...
-
مک
لغتنامه دهخدا
مک . [ م ِ ] (اِمص ، اِ) عمل مکیدن . هر یکبارکار مکیدن را یک مک می نامند : وقتی این بچه دوتا مک به پستان می زند شیرم تمام می شود. (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ). و رجوع به ماده ٔ قبل شود.- مک زدن ؛ مکیدن . بیرون کشیدن مایعی از ظرف آن به وسیله ٔ ل...
-
مک
لغتنامه دهخدا
مک . [ م ُ ] (ق ) در تداول عامه ، درست راست . اَنگ : ریگ را انداخت مک خورد به لاله ٔ گوش فلان ، یعنی انگ خورد به ... (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || به معنی عدل و لاپ و نظایر آن است و به صورت قید تأکید به کار می رود : این هندوانه ای که جدا کردیم مک ...
-
مک
لغتنامه دهخدا
مک . [ م ُ / م َ ] (اِ) مِطَرد و آن نیزه ٔ کوتاه است که بدان صید کنند. (السامی فی الاسامی ). به معنی زوبین است و آن نیزه ای باشد کوچک که عربان مطرد خوانند. (برهان ). زوبین . (فرهنگ رشیدی ). ژوبین که حربه ای است برای جنگ که عربان مطرد گویند. (آنندراج ...
-
لک مک
لغتنامه دهخدا
لک مک . [ ل َ م َ ] (اِ) خالهای سرخ و سیاه بسیار بی برآمدگی بر پوست تن آدمی . لک و پک .
-
مک سوخته
لغتنامه دهخدا
مک سوخته . [ م ُ ت ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان بخش جالق شهرستان سراوان است و 100 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ، ج 8).
-
مک آرتور
لغتنامه دهخدا
مک آرتور.[ م َ ] (اِخ ) داگلس . ژنرال امریکائی (1880 - 1964 م .) که در سال 1942 در شکست فیلیپین مشهور شد و در سال 1945 ژاپن را در اقیانوس آرام مغلوب ساخت و در سالهای 1950 - 1951 فرمانده نیروی سازمان ملل متحد در جنگ کره بود. (از لاروس ).
-
خوره مک
لغتنامه دهخدا
خوره مک . [ خ ُ رَ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان طبس مسینای بخش درمیان شهرستان بیرجند، واقع در جنوب خاوری درمیان سر راه شوسه ٔ بیرجند به دزج . این دهکده در جلگه قرار دارد با آب و هوای گرمسیری و 125 تن سکنه . آب آن از قنات و محصول آن غلات ، شغل اهالی...
-
کک و مک
لغتنامه دهخدا
کک و مک . [ ک َ ک ُ م َ ] (اِ) ککمک . رجوع به این کلمه شود.