کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مِمَّن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ممن
لغتنامه دهخدا
ممن . [ م ِم ْ م َ ] (ع حرف جر + اسم ) (از: مِن ْ + مَن ْ). مِن ْ مَن ْ. (ناظم الاطباء). از که .
-
ممن
لغتنامه دهخدا
ممن . [ م ُ م ِن ن ] (ع ص ) کسی که نسب و پدر وی معلوم نباشد و لقیط. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و به صیغه ٔ اسم مفعول نیز آمده است .
-
ممن
لغتنامه دهخدا
ممن . [م َ م ِ ] (هزوارش ، ق ) به زبان زند و پازند بمعنی «چه »، چنانکه هرگاه گویند: ممن می گویی ، اراده ٔ آن باشد که چه میگویی . (برهان ).
-
واژههای همآوا
-
ممن
لغتنامه دهخدا
ممن . [ م ِم ْ م َ ] (ع حرف جر + اسم ) (از: مِن ْ + مَن ْ). مِن ْ مَن ْ. (ناظم الاطباء). از که .
-
ممن
لغتنامه دهخدا
ممن . [ م ُ م ِن ن ] (ع ص ) کسی که نسب و پدر وی معلوم نباشد و لقیط. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و به صیغه ٔ اسم مفعول نیز آمده است .
-
ممن
لغتنامه دهخدا
ممن . [م َ م ِ ] (هزوارش ، ق ) به زبان زند و پازند بمعنی «چه »، چنانکه هرگاه گویند: ممن می گویی ، اراده ٔ آن باشد که چه میگویی . (برهان ).
-
جستوجو در متن
-
تنجح
لغتنامه دهخدا
تنجح .[ ت َ ن َج ْ ج ُ ] (ع مص ) روایی خواستن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد): تنجح الحاجة تنجزها؛ ای طلب قضأها ممن وعده ایاها. (اقرب الموارد).
-
عبر
لغتنامه دهخدا
عبر. [ ع َ ] (ع مص )عبرت گرفتن . (اقرب الموارد): اللهم اجعلنا ممن یعبرالدنیا و لایعبر؛ ای ممن یعتبرها و لایموت سریعاً حتی یرضیک بالطاعة. (اقرب الموارد). || گرمی چشم . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || تذکر. اتعاظ. || تکریم و تعظیم و احترام . (ناظم ال...
-
شمغنگ
لغتنامه دهخدا
شمغنگ . [ ش َ غ َ] (ص ) السهک ؛ شمغنگ شدن . (تاج المصادر بیهقی ). صاحب اقرب الموارد آرد: سهک الرجل سهکاً؛ کان سهکاً السهک ریح کریهة تجد ممن عرق و خبث رائحةاللحم الخنزیر وریح السمک و صداء الحدید. این کلمه را برهان «شمغند» ضبط می کند. (یادداشت مؤلف )....
-
اسکول
لغتنامه دهخدا
اسکول . [ اِ ] (معرب ، اِ) (معرب از لاتینی اسکولا) مدرسه . مکتب : کان ابوالبشر متی بن یونس (و هو یونان ) من اهل دیرقنی ممن نشاء فی اسکول مرماری . (ابن الندیم ) (عیون الانباء ج 1 ص 235 س 3).
-
علی بغدادی
لغتنامه دهخدا
علی بغدادی . [ ع َ ی ِ ب َ ] (اِخ ) ابن احمدبغدادی شافعی ، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن مرزبان . وی فقیه بود و تحصیلات خود را در بغداد به انجام رسانید و در رجب سال 366 هَ . ق . درگذشت . او راست :فضل الکلاب علی اکثر ممن لبس الثیاب . (از معجم المؤ...
-
یزیدی
لغتنامه دهخدا
یزیدی . [ ی َ ] (اِخ ) محمدبن ابی محمد، مکنی به ابوعبداﷲ پسر یحیی بن مبارک ، در لغت و قرائت و شعر سخت مهارت داشت و به همراهی معتصم خلیفه به مصر رفت و در همانجا درگذشت . قطعه ٔ زیر از اوست :الهوی امر عجیب شأنه تارة یأس و احیاناً رجالیس فیمن مات منه ...
-
ذات لظی
لغتنامه دهخدا
ذات لظی . [ ت ُ ل َ ظا ] (اِخ ) موضعی است بحرةالنار و حرةالنار میان وادی القری و تیما از دیار غطفان . در عقدالفرید آمده است : و اقبل رجل ٌ الی عمربن الخطاب فقال له عمر ما اسمک ؟ فقال شهاب حرقة، قال ممن ؟ قال من اهل حرةالنار. قال و این مسکنک ؟ قال بذا...