کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مُکاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
مکاری
لغتنامه دهخدا
مکاری . [ م َک ْ کا ] (حامص ) مکر و حیله گری و فریبندگی . (ناظم الاطباء). حالت و چگونگی مکار. گربزی : وز شوی نهان به غدر و مکاری در جام شراب زهر بگسارد. ناصرخسرو.و رجوع به مکار شود.
-
مکاری
لغتنامه دهخدا
مکاری . [ م ُ ] (ع ص ) خربنده . (دهار) (مهذب الاسماء). به کرایه دهنده . ج ، مکارون و اکریاء. (منتهی الارب ). کسی که اسب و شتر و غیره به کرایه دهد. (غیاث ). کسی که اسب و استرو خر به کرایه برد. (آنندراج ). خربنده و کرایه دهنده یعنی آن کس که خر و اسب و ...
-
واژههای همآوا
-
مکاری
لغتنامه دهخدا
مکاری . [ م َک ْ کا ] (حامص ) مکر و حیله گری و فریبندگی . (ناظم الاطباء). حالت و چگونگی مکار. گربزی : وز شوی نهان به غدر و مکاری در جام شراب زهر بگسارد. ناصرخسرو.و رجوع به مکار شود.
-
مکاری
لغتنامه دهخدا
مکاری . [ م ُ ] (ع ص ) خربنده . (دهار) (مهذب الاسماء). به کرایه دهنده . ج ، مکارون و اکریاء. (منتهی الارب ). کسی که اسب و شتر و غیره به کرایه دهد. (غیاث ). کسی که اسب و استرو خر به کرایه برد. (آنندراج ). خربنده و کرایه دهنده یعنی آن کس که خر و اسب و ...
-
جستوجو در متن
-
مکارون
لغتنامه دهخدا
مکارون . [ م ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مُکاری . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به مکاری شود.
-
اکریاء
لغتنامه دهخدا
اکریاء. [ اَ] (ع اِ) ج ِ مُکاری . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
کری کش
لغتنامه دهخدا
کری کش . [ ک ِ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) کرایه کش . مکاری . (یادداشت مؤلف ) : جواب گویم اگر پرسیم که آن خر کیست خری کری کش ابلیس و قوم لعنهمو. سوزنی .رجوع به کرایه کش و مکاری شود.
-
کرایه کش
لغتنامه دهخدا
کرایه کش . [ ک ِ ی َ / ی ِ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) مکاری . (یادداشت مؤلف ). کراکش . چارواداری که پیشه ٔ وی به کرایه دادن ستور است . (ناظم الاطباء). رجوع به کراکش و مکاری شود.
-
کج خواهی
لغتنامه دهخدا
کج خواهی . [ ک َ خوا / خا ] (حامص مرکب ) عمل کج خواه . مکاری . غداری . (ناظم الاطباء).
-
کیدآوری
لغتنامه دهخدا
کیدآوری . [ ک َ / ک ِ وَ ](حامص مرکب ) مکاری . حیله گری . (فرهنگ فارسی معین ).
-
یتیم چاروادار
لغتنامه دهخدا
یتیم چاروادار. [ ی َ چارْ ] (اِ مرکب ) شاگرد مکاری . شاگرد و نوکر چاروادار. شاگرد و وردست چاروادار. (یادداشت مؤلف ).
-
فریفتگاری
لغتنامه دهخدا
فریفتگاری . [ ف ِ / ف َ ] (حامص مرکب ) فریبندگی . مکاری . حیله گری . (فرهنگ فارسی معین ).
-
محیلی
لغتنامه دهخدا
محیلی . [ م ُ ] (حامص ) حیله بازی . حیله گری . مکاری . (ناظم الاطباء). گربزی .