کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مُلُچْ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ملچ
لغتنامه دهخدا
ملچ . [ م َ ل َ ] (اِ) گونه ای از نارون که در جنگلهای متوسط از گرگان تا آستارا دیده می شود. در آستارا و طوالش ، وِزِم نامند. غرغار جبلی . پشه خوار. گریز. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). این درخت را در نور، کجور، کلارستاق و مازندران ملچ یا مَلَج ، در کتو...
-
ملچ
لغتنامه دهخدا
ملچ . [ م ِ ل ِ / م َ ل َ ] (اِ صوت ) در تداول عامه آوازدهن وقتی که چیزی خورند. و رجوع به ملچ مولوچ شود.- ملچ ملچ کردن ؛ صدا انداختن دهان در موقع خوردن . (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ).
-
ملچ مولوچ
لغتنامه دهخدا
ملچ مولوچ .[ م َ ل َ / م ِ ل ِ ] (اِ صوت ) نام آواز که از دهان برآید چون کودکی یا پیری بی دندان که چیزی آبدار جود. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مَلَچ شود.- ملچ مولوچ کردن ؛ آواز کردن دهان هنگامی که چیزی خورند. و رجوع به ترکیب ملچ ملچ کردن ...
-
ملچ و ملوچ
لغتنامه دهخدا
ملچ و ملوچ . [ م ِ ل ِ چ ُ م ُ ] (اِ صوت ) ملچ مولوچ . رجوع به ماده ٔ قبل شود.
-
واژههای همآوا
-
ملچ
لغتنامه دهخدا
ملچ . [ م َ ل َ ] (اِ) گونه ای از نارون که در جنگلهای متوسط از گرگان تا آستارا دیده می شود. در آستارا و طوالش ، وِزِم نامند. غرغار جبلی . پشه خوار. گریز. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). این درخت را در نور، کجور، کلارستاق و مازندران ملچ یا مَلَج ، در کتو...
-
ملچ
لغتنامه دهخدا
ملچ . [ م ِ ل ِ / م َ ل َ ] (اِ صوت ) در تداول عامه آوازدهن وقتی که چیزی خورند. و رجوع به ملچ مولوچ شود.- ملچ ملچ کردن ؛ صدا انداختن دهان در موقع خوردن . (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ).
-
جستوجو در متن
-
ملج
لغتنامه دهخدا
ملج . [ م ُ ل ُ] (اِ) گونه ای از نارون . ملچ . و رجوع به ملچ شود.
-
مولوچ
لغتنامه دهخدا
مولوچ . (اِ صوت ) حکایت آواز دهان گاه خوردن چیزی لذیذ. ملچ ملچ . ملچ ملوچ . صدای دهان در هنگام خوردن . (از فرهنگ لغات عامیانه ).
-
لرت
لغتنامه دهخدا
لرت . [ ل ُ رُ ] (اِ) نامی که در رودسر و لاهیجان و دیلمان به ملچ ،نوعی از نارون دهند. (جنگل شناسی ساعی ج 1 ص 210).
-
لونگا
لغتنامه دهخدا
لونگا. [ ] (اِ) نامی که در شهسوار و رامسر به ملچ ، ملج ، ملیج ، شلدار، لروت دهند. رجوع به ملج شود. (جنگل شناسی ساعی ج 1 ص 210).
-
شلدار
لغتنامه دهخدا
شلدار. [ ش َ ] (اِ مرکب ) ملچ . ملج . نارون . (یادداشت مؤلف ). ملیچ . ملیج . لروت . لونگا. (از جنگل شناسی ج 1 ص 210). رجوع به مترادفات کلمه شود.