کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مُعَلَّقَةِ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
معلقه
لغتنامه دهخدا
معلقه . [ م ُ ع َل ْ ل َ ق َ ] (ع ص ) مأخوذ از تازی ، آویخته و آویزان . (ناظم الاطباء). رجوع به معلق و معلقة شود.
-
معلقة
لغتنامه دهخدا
معلقة. [ م َ ل َ ق َ ] (ع اِ) رجل ذومعلقة؛ مرد درآویزنده در هرچه که پیش آید. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط).
-
معلقة
لغتنامه دهخدا
معلقة. [ م َ ل ُ ق َ ] (ع اِ) تاوان و دیت آدم کشی . (ناظم الاطباء).
-
معلقة
لغتنامه دهخدا
معلقة. [ م ُ ع َل ْ ل َ ق َ ] (ع ص ) تأنیث معلق . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به معلق و معلقه شود. || زن شوی گم شده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). زنی که نه دارای شوهر باشد و نه طلاق داده باشد یعنی شوی وی گم شده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد...
-
سبعه ٔ معلقه
لغتنامه دهخدا
سبعه ٔ معلقه . [ س َ ع َ/ ع ِ ی ِ م ُ ع َل ْ ل َ ق َ / ق ِ ] (اِخ ) رجوع به سبعه ٔ معلقات و اصحاب معلقات سبعه و معلقه و معلقات شود.
-
لعبت معلقه
لغتنامه دهخدا
لعبت معلقه . [ ل ُ ب َ ت ِ م ُ ع َل ْ ل َ ق َ / ق ِ ] (ترکیب وصفی ، اِمرکب ) لعبت مطلقه . مردم گیا. یبروح الصنم . (برهان ).
-
واژههای همآوا
-
معلقة
لغتنامه دهخدا
معلقة. [ م َ ل َ ق َ ] (ع اِ) رجل ذومعلقة؛ مرد درآویزنده در هرچه که پیش آید. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط).
-
معلقة
لغتنامه دهخدا
معلقة. [ م َ ل ُ ق َ ] (ع اِ) تاوان و دیت آدم کشی . (ناظم الاطباء).
-
معلقة
لغتنامه دهخدا
معلقة. [ م ُ ع َل ْ ل َ ق َ ] (ع ص ) تأنیث معلق . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به معلق و معلقه شود. || زن شوی گم شده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). زنی که نه دارای شوهر باشد و نه طلاق داده باشد یعنی شوی وی گم شده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد...
-
جستوجو در متن
-
معلقات
لغتنامه دهخدا
معلقات .[ م ُ ع َل ْ ل َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ معلقة. (اقرب الموارد)(یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به معلقة شود.- معلقات سبع ؛ سبعه ٔ معلقه . رجوع به معلقة و «سبعه ٔ معلقات » شود.
-
سمیرامیس
لغتنامه دهخدا
سمیرامیس . [ س ِ ] (اِخ ) ملکه ٔ آشور و بابل که گویند شوهرش حدائق معلقه را برای او ساخت . (از فرهنگ فارسی معین ).
-
باغهای معلق
لغتنامه دهخدا
باغهای معلق . [ ی ِ م ُ ع َ ل ل َ ] (اِخ ) حدائق معلقه . نام باغهایی که بخت النصر پادشاه معروف بابل برای زن خود آمی تیس دختر هووخشتر شاه ماد ساخت . (ایران باستان ج 2 ص 1588). و آن یکی از عجایب سبعه ٔ عالم محسوب است . رجوع به بابل و همچنین رجوع به حدا...
-
متثلم
لغتنامه دهخدا
متثلم . [ م ُ ت َ ث َل ْ ل ِ ] (اِخ ) زمینی است . (منتهی الارب ). نام سرزمینی است و در معلقه ٔ عنتره آمده است . (از اقرب الموارد). و رجوع به معجم البلدان شود.