کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مُصی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
مسی
لغتنامه دهخدا
مسی ٔ. [ م ُ ] (ع ص ) ج ،مسیئون . بدکردار و گناهکار و محروم . (ناظم الاطباء).بدی کننده و گناهکار. (فرهنگ نظام ). بدکردار. (دهار)(مهذب الاسماء). بدکردار. بدافعال . (از غیاث ) . بدکار. تباهکار. تبهکار. بدکاره . بزه کار. بزه مند. عاصی . مذنب . مجرم . آث...
-
مسی
لغتنامه دهخدا
مسی . [ ] (اِ) به هندی کاکنج است و در بعضی بلاد اطریلال را به این اسم خوانند. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
-
مسی
لغتنامه دهخدا
مسی . [ م َس ْی ْ ] (ع مص ) بیرون آوردن نطفه از زهدان ناقه و پاک کردن رحم را. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). خارج ساختن نطفه از رحم و فرزند از شکم . (تاج المصادر بیهقی ). || لاغر گردانیدن شتران را. (از منتهی الارب )(آنندراج ). || نرم رفتن و کم رفتن . ...
-
مسی
لغتنامه دهخدا
مسی . [ م ِ ] (ص نسبی ) منسوب به مس . از جنس مس . ساخته شده از مس . || گونه ای رنگ سرخ مانند رنگ مس . به رنگ مس . مسی رنگ . || مس فروش . مسگر. || یک قسم سَنونی معمول هندوستان که رنگ میکند دندانها را. (ناظم الاطباء).
-
مسی
لغتنامه دهخدا
مسی . [ م ِس ْی ْ / م ُ ] (ع اِ) شبانگاه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (دهار) (مهذب الاسماء).