کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مُتَکَبِّرٍ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
متکبر
لغتنامه دهخدا
متکبر. [ م ُ ت َ ک َب ْ ب ِ ] (اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی . (مهذب الاسماء) (از ناظم الاطباء). نامی است از نامهای باری تعالی و معنی آن والاتر از آنچه شایسته ٔ او نیست . (از منتهی الارب ).
-
متکبر
لغتنامه دهخدا
متکبر. [ م ُ ت َ ک َب ْ ب ِ ] (ع ص ) کسی که بزرگ منشی می کند ... بزرگ منش و خودبین و خودپسند و مغرور و آن که بزرگی را بخود می بندد و خویشتن را ستاینده . (از ناظم الاطباء). بزرگ منش . (آنندراج ) (مهذب الاسماء) : آمد آنگاه چنانچون متکبر ملکی تا ببیند ک...
-
واژههای همآوا
-
متکبر
لغتنامه دهخدا
متکبر. [ م ُ ت َ ک َب ْ ب ِ ] (اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی . (مهذب الاسماء) (از ناظم الاطباء). نامی است از نامهای باری تعالی و معنی آن والاتر از آنچه شایسته ٔ او نیست . (از منتهی الارب ).
-
متکبر
لغتنامه دهخدا
متکبر. [ م ُ ت َ ک َب ْ ب ِ ] (ع ص ) کسی که بزرگ منشی می کند ... بزرگ منش و خودبین و خودپسند و مغرور و آن که بزرگی را بخود می بندد و خویشتن را ستاینده . (از ناظم الاطباء). بزرگ منش . (آنندراج ) (مهذب الاسماء) : آمد آنگاه چنانچون متکبر ملکی تا ببیند ک...
-
جستوجو در متن
-
اشوز
لغتنامه دهخدا
اشوز. [ اَش ْ وَ ] (ع ص ) متکبر و گردنکش . (منتهی الارب ). متکبر. (المنجد).
-
مجاح
لغتنامه دهخدا
مجاح . [ م َج ْ جا ] (ع ص ) متکبر. (منتهی الارب ).متکبر و مغرور. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
مبرطم
لغتنامه دهخدا
مبرطم . [ م ُ ب َ طِ ] (ع ص ) متکبر غضبناک . (منتهی الارب ). متکبر غضبناک و باد کرده از خشم . (ناظم الاطباء).
-
مصبوع
لغتنامه دهخدا
مصبوع . [ م َ ] (ع ص ) متکبر. (منتهی الارب ). متکبر و مغرور و خودبین . (ناظم الاطباء).
-
کله پرباد
لغتنامه دهخدا
کله پرباد. [ ک َل ْ ل َ / ل ِ پ ُ ] (ص مرکب ) مرد متکبر و مغرور. (آنندراج ). متکبر و مغرور. (ناظم الاطباء). با نخوت . متکبر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کله پربادی شود.
-
متهکم
لغتنامه دهخدا
متهکم . [ م ُ ت َهََ ک ْ ک ِ ] (ع ص ) مرد متکبر. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). مرد بزرگ منش متکبر. (ناظم الاطباء). متکبر. (ازذیل اقرب الموارد). و رجوع به تهکم و مستهکم شود.
-
خودگیر
لغتنامه دهخدا
خودگیر. [ خوَدْ / خُدْ ] (نف مرکب ) متکبر. غیرفروتن . خودفروش .
-
غطرس
لغتنامه دهخدا
غطرس . [ غ ِرِ ] (ع ص ) ستمکار متکبر. (منتهی الارب ). غطرس و غطریس ؛ ظالم متکبر معجب . ج ، غَطارِس . (اقرب الموارد).
-
غطریس
لغتنامه دهخدا
غطریس . [ غ ِ ] (ع ص ) به معنی غطرس ؛ ستمکار متکبر. ج ، غطاریس . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). ظالم . متکبر. معجب . (اقرب الموارد).