کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مُتَعَالِ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
متعال
لغتنامه دهخدا
متعال . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) بلندشونده . در اصل متعالی بود اسم فاعل از تعالی که ناقص واوی است از تفاعل در حالت رفعی ضمه بر یاء ثقیل بود ساقط کردند بعد اجتماع ساکنین شد میان یا و تنوین . یاء را حذف کردند و درآخر وقف کردند تنوین هم ساقط گردید، متعال باقی...
-
متعال
لغتنامه دهخدا
متعال . [م ُ ت َ عال ل ] (ع ص ) شتر به سختی و شدت دونده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به تعالل شود.
-
واژههای همآوا
-
متعال
لغتنامه دهخدا
متعال . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) بلندشونده . در اصل متعالی بود اسم فاعل از تعالی که ناقص واوی است از تفاعل در حالت رفعی ضمه بر یاء ثقیل بود ساقط کردند بعد اجتماع ساکنین شد میان یا و تنوین . یاء را حذف کردند و درآخر وقف کردند تنوین هم ساقط گردید، متعال باقی...
-
متعال
لغتنامه دهخدا
متعال . [م ُ ت َ عال ل ] (ع ص ) شتر به سختی و شدت دونده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به تعالل شود.
-
جستوجو در متن
-
حق تعالی
لغتنامه دهخدا
حق تعالی . [ ح َق ق / ح َ ت َ لا ] (اِخ ) خداوند متعال . خدای متعال : کافران مکه را بیم کرد و گفت بر من و بر خداوند من بیرون میائید که حق تعالی شما را بگزد. (ترجمه ٔ تفسیر طبری ).
-
داوری دار
لغتنامه دهخدا
داوری دار. [ وَ ] (نف مرکب ) دارنده ٔ داوری . داوری کننده . || (اِخ ) خدای متعال . رجوع به داور و نیز رجوع به داوری شود.
-
جلت قدرته
لغتنامه دهخدا
جلت قدرته . [ ج َل ْ ل َ ق ُ رَ ت ُه ْ ] (ع جمله ٔ فعلیه ) بزرگ است قدرت او. آن را پس از ذکر نام خداوند متعال آرند.
-
ذوالعلی
لغتنامه دهخدا
ذوالعلی . [ ذُل ْ ع ُ لا ] (ع ص مرکب ) خداوند رفعت و بلندی و علوّ. || (اِخ )نامی از نامهای صفات خداوند متعال ، تقدست اسمائه .
-
عشق اوسط
لغتنامه دهخدا
عشق اوسط. [ ع ِ ق ِ اَ / اُو س َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح فلسفه ) عشق حکماء و علماء است به تفکر و تعمق در صنع خدای متعال و حقایق موجودات . (از فرهنگ علوم عقلی ).
-
عالی منزلت
لغتنامه دهخدا
عالی منزلت . [ م َ زِ ل َ ] (ص مرکب ) آنکه منزلت شریف دارد. بزرگوار : یعنی حضرت عالی منزلت ممالک مدار متعال منقبت معالی دثار. (حبیب السیر ج 3 ص 1).
-
جل ثنأه
لغتنامه دهخدا
جل ثنأه . [ ج َل ْ ل َ ث َ ءُه ْ ] (ع جمله ٔ فعلیه ) بزرگ است ثنای او. آن را پس از ذکر نام خداوند متعال آرند: قال اللّ̍ه جَل ّ ثناءُه . (از یادداشت های دهخدا).
-
جل ذکره
لغتنامه دهخدا
جل ذکره . [ ج َل ْ ل َ ذِ رُه ْ ] (ع جمله ٔ فعلیه ) تسبیحی است که پس از ذکر نام خدای تعالی آرند: خدای قادر متعال جل ذکره : جَل َّ ذکره منزه از چه و چون انبیا را شده جگرها خون .سنائی .
-
علی الاعلی
لغتنامه دهخدا
علی الاعلی . [ ع َ لی یُل ْ اَ لا ] (ع ص مرکب ) برتر برتران . بزرگوار بزرگواران . || (اِخ ) اسمی از اسماء حسنای الهی . خدای تعالی . متعال .