کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مَشْحُونِ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
مشحون
لغتنامه دهخدا
مشحون . [ م َ ] (ع ص ) پرکرده شده . (غیاث ) (آنندراج ). پرشده . انباشته شده . بارشده . ممتلی . (از ناظم الاطباء). آکنده و بر سرآمده . پر. مملو : وآیة لهم انا حملنا ذریتهم فی الفلک المشحون . (قرآن 41/36). یافت محلت و سرای خویش را مشحون به بزرگان وافاض...
-
واژههای همآوا
-
مشحون
لغتنامه دهخدا
مشحون . [ م َ ] (ع ص ) پرکرده شده . (غیاث ) (آنندراج ). پرشده . انباشته شده . بارشده . ممتلی . (از ناظم الاطباء). آکنده و بر سرآمده . پر. مملو : وآیة لهم انا حملنا ذریتهم فی الفلک المشحون . (قرآن 41/36). یافت محلت و سرای خویش را مشحون به بزرگان وافاض...
-
جستوجو در متن
-
شاحن
لغتنامه دهخدا
شاحن . [ ح ِ ] (ع ص ) پُر. گویند: مرکب شاحن ؛ ای مشحون ، چون کاتم بمعنی مکتوم . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
شمامات
لغتنامه دهخدا
شمامات . [ ش َ ] (ع اِ) آنچه را از بوی خوشها که بویند. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) : اوانی زر و سیم مشحون به شمامات کافور. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 237).
-
تمسن
لغتنامه دهخدا
تمسن . [ ت ُ س ُ ] (اِخ ) فرانسیس ... شاعر انگلیسی (1859-1907 م .) است و در پرستون متولد شد و زندگی بسیار سختی را گذراند و اشعارش دارای سادگی قابل تحسین و مشحون از عرفان مذهبی است .
-
پیاله کاری
لغتنامه دهخدا
پیاله کاری . [ ل َ / ل ِ ] (حامص مرکب ) پیمودن شراب . شراب دادن . نظیر: لاله کاری . (آنندراج ). || مشحون از پیاله کردن : هم کرد باغها را نرگس پیاله کاری هم کرد چهره ها را پیمانه لاله کاری .ظهوری .
-
بومارشه
لغتنامه دهخدا
بومارشه .[ بُو ش ِ ] (اِخ ) (1732 - 1799 م .) پیر اگوستین کارون دُ. نویسنده ٔ فرانسوی .مصنف ریش تراش اشبیلیه ، عروسی فیگارو ، کمدی های جسورانه و مشحون از حرکت و نشاط. (فرهنگ فارسی معین ).
-
توپفر
لغتنامه دهخدا
توپفر. [ تُپ ْ ف ِ ] (اِخ ) رودلف . داستان نویس و طراح سویسی که در سال 1799 م . در ژنو متولد شد و در سال 1846 درگذشت . آثاراو مشحون از ظرافت و لطف است . (از لاروس ). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
-
کهن حادثه
لغتنامه دهخدا
کهن حادثه . [ ک ُ هََ / هَُ دِ ث َ / ث ِ ] (ص مرکب ) در بیت زیر از خاقانی ظاهراً کنایه از پرماجرا، دارای حوادث گوناگون ، مشحون ازتجارب گوناگون و از این قبیل آمده است : این چرخ بدآیین نه نکو می گرددزو عمر کهن حادثه نو می گردد.خاقانی .
-
نفایس
لغتنامه دهخدا
نفایس . [ ن َ ی ِ ] (ع ص ، اِ) چیزهای نفیس و گرانمایه و گرانبها. (ناظم الاطباء). نفائس . رجوع به نفائس شود : و چون آفتاب روشن است که تو آمده ای تا نفایس ذخایر از ولایت ما ببری . (کلیله و دمنه ). در جوار این مسجد مدرسه ای بنا نهاد و آن را به نفایس کتب...
-
بتهوون
لغتنامه دهخدا
بتهوون . [ ب ِ هَُ وِ ] (اِخ ) آهنگساز معروف آلمانی متولد در بن بسال 1770 م . و درگذشته بسال 1827 م . او 32 سونات برای پیانو و 17 کاتوئور و 9سمفونی ساخت که همه ٔ آنها آثاری است مشحون از احساسات عمیق و حاکی از قدرت تعبیر. وی در اواخر عمر کر گردید. (از...
-
الدرادو
لغتنامه دهخدا
الدرادو. [ اِ دُ دُ ] (اِخ ) کشور خیالی که ارلانا معاون پیزار (این پیزار از طالبان کشف آمریکا بود) آن را میان آمازون و ارنوک تصور میکرد. بگفته ٔ وی این سرزمین مشحون از طلاست . و رجوع به ضمیمه ٔ معجم البلدان ذیل الدورادو و قاموس الاعلام ترکی شود.
-
بیزه
لغتنامه دهخدا
بیزه . [ زِ ] (اِخ ) ژرژ. آهنگساز فرانسوی متولد بسال 1838 م . در پاریس و متوفی بسال 1875 م . در کنسرواتوار پاریس تحصیل کرد و در 1857 م . جایزه ٔ بزرگ رم را برد. مصنف «صیادان مروارید» و «دختر زیبای پرت » و «کارمن » که شاهکارهایی است مشحون از حیات و سم...