کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مَشَارِقِ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
مشارق
لغتنامه دهخدا
مشارق . [ م َ رِ ] (ع اِ) ج ِ مشرق .(آنندراج ) (ناظم الاطباء). مواضع برآمدن خورشید. (ازاقرب الموارد) . مقابل مغارب . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و از مشارق ممالک و... او شموس انصاف و بدور انتصاف را طلوع داد. (سندبادنامه ص 8). و آفتاب جلال جهانداری ...
-
واژههای همآوا
-
مشارق
لغتنامه دهخدا
مشارق . [ م َ رِ ] (ع اِ) ج ِ مشرق .(آنندراج ) (ناظم الاطباء). مواضع برآمدن خورشید. (ازاقرب الموارد) . مقابل مغارب . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و از مشارق ممالک و... او شموس انصاف و بدور انتصاف را طلوع داد. (سندبادنامه ص 8). و آفتاب جلال جهانداری ...
-
جستوجو در متن
-
مغارب
لغتنامه دهخدا
مغارب . [ م َ رِ ] (ع اِ) ج ِ مغرب . جای فروشدن آفتاب . (آنندراج ). ج ِ مغرب . (ناظم الاطباء). مغربها. مقابل مشارق : ممدوح ائمه و سلاطین مشهور مشارق و مغارب . انوری .و رجوع به مغرب شود.
-
دثر
لغتنامه دهخدا
دثر. [ دَ ث َ ] (اِخ ) قلعه ای است به یمن . (منتهی الارب ).از دژهای مشارق ذمار است به یمن . (معجم البلدان ).
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابی بکر خطیب قسطلانی شافعی . او راست : مشارق الانوار المضیئة.
-
ابومنصور
لغتنامه دهخدا
ابومنصور. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد حسینی . او راست کتاب : مدارک النور و مشارق السرور.
-
جیوب
لغتنامه دهخدا
جیوب . [ ج ُ ] (ع اِ) ج ِجَیب . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) : جیوب لباسات همچون مشارق چو اذیال کآمد بپوشش مغارب . نظام قاری .رجوع به جیب شود.
-
اول
لغتنامه دهخدا
اول . [ اَوْ وَ ] (اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی و آنکه همیشه بود. و در شرح مشارق گفته اول پیداکننده ٔ وجود و آخر فناکننده ٔ موجود.(کشاف اصطلاحات الفنون ). فردی که از جنس آن نه سابق بر آن و نه مقارن با آن غیری نباشد. (از تعریفات ).
-
رجب البرسی
لغتنامه دهخدا
رجب البرسی . [ رَ ج َ بُل ْ ب ُ ] (اِخ ) از گویندگانی است که گاهی بنام البرسی و گاهی بنام حافظ البرسی و زمانی بنام رجب تخلص کرده است . (از الذریعه ج 9 بخش 2). صاحب روضات الجنات او را در شمار دانشمندان و مؤلفان آورده و از جمله ٔ تصنیفات وی مشارق الان...
-
عبدالرحمان
لغتنامه دهخدا
عبدالرحمان . [ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ ) ابن حسن بن عمر الاجهوری فقیه مالکی و از مردم مصر بود و به حلب مسافرت کرد. وی از مدرسین الازهر بود. از تألیفات اوست : مشارق الانوار فی آل البیت الاخیار. شرح علی تشنیف السمع للعیدروس . به سال 1198 هَ . ق . درگذشت . ...
-
عبدالرحمان
لغتنامه دهخدا
عبدالرحمان . [ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبدالعزیز اللخمی مشهور به ارزنجانی و ملقب به وجیه الدین . از فضلا بود. او راست : حدائق الازهار فی شرح مشارق الانوار. وی به سال 555 هَ . ق . متولد و به سال 643 هَ . ق . درگذشت . (از الاعلام زرکلی ).
-
عبداللطیف
لغتنامه دهخدا
عبداللطیف . [ ع َ دُل ْ ل َ ] (اِخ ) ابن عبدالعزیزبن ملک . فقیه حنفی است . از آثار اوست : مبارق الازهار فی شرح مشارق الانوار فی الحدیث . شرح المنار فی الاصول و جز آن . وی در حدود سال 885 هَ . ق . درگذشت . (از الاعلام زرکلی ).
-
ابن قرقول
لغتنامه دهخدا
ابن قرقول . [ اِ ن ُ ق ُ قو ] (اِخ ) ابراهیم بن یوسف بن ابراهیم . مولد او مریه یکی از شهرهای اندلس به سال 505. هَ .ق . او راست : کتاب مطالعالانوار و این کتاب بسبک و اسلوب مشارق الانوار قاضی عیاض است . وفات او در سنه ٔ 569 بوده است .